#آکادمی_خون_آشام_(جلد_دوم)_پارت_95

، به خصوص که می بلند موی چقدر دیمیتری دانستم را . دارد دوست
چون تره آسون « به داره نیاز کمتری تمرکز . ایه شلخته و و برهم درهم روشِ . بگیری یاد اینو بتونی اگه
در یک جادوی طولانی ی مبارزه تو بود خواهد قویتر ؛ همونطور و که . » داره خودشو هایِ کارایی گفتم
دلم خواست نمی با موافقت تاشا کنم ، . نتوانستم اما
با اگه: « گفتم هیجان تو همراه با یه نگهبان در حال باشی مبارزه این واقعا طلسم می باشه مفید تونه ، به
کاملِ سوزوندنِ اگه خصوص یه بگیره ازت زیادی انرژی استریگوی . با این کمی مقدار روش از انرژیت
رو استفاده می کنی تا استریگوی حواس رو و کنی پرت این حواسشون حتما رو پرت می کنه ، خیلی چون
از آتش متنفرن . باعث می شه یه وقت نگهبان لازم برایِ فرو چوبه کردنِ رو اینجوری.. بیاره بدست می
تونی یه گله کامل ی از استریگوی ها رو . » کنی نابود
تاشا به من لبخند زد . بعضی از موروی ها ، مثل لیزا آدریان و ، هایشان دندان اینکه بدون را نشان
لبخند بدهند می زدند ، هایش دندان ههمیش تاشا ولی ، نیشش های دندان مخصوصا را نشان می . داد
دقیقا « . من و تو باید یه روز با هم بریم شکارِ استریگوی ها . »
در : « گفتم جواب من که نمی فکر کنم . »
کلمات به خودیِ خودآنقدر بد نبودند ، لحنی اما که من مطمئنا بودم کرده استفاده آنها گفتن برای بد بود
دوستانه غیر و سرد . . لحظه برای تاشا ای از ناگهانیِ رفتارِ تغییر من متعجب شد ، نداد اهمیتی اما . از
لیزا غافلگیریِ پیمان طریقِ را حس . کردم
هرچند ، به نظر باشد رنجیده تاشا رسید نمی . او دیگر مدتی با ما کرد ریزی برنامه و کرد صحبت تا
کریستین را برای شام ببیند . وقتی من ، لیزا داشتیم کریستین و از ظریفی مارپیچیِ و نردبانی پلکان که به
انتظار سالن می پایین رسید می رفتیم ، لیزا نگاه تندی به من . انداخت
این: « پرسید چه بود کاری ؟ »
با بی : « دادم جواب گناهی چی چه بود کاری ؟ »
لیزا به : « گفت داری معنی طور رُز بود سخت» . که خودت را بی بدهی نشان خبر ، آن هم وقتی
دوستت می دانست می ذهنش توانی را دقیقا ! بخوانی می دانستم لیزا راجع به چه صحبت چیزی می
. « کرد تو با خیلی تاشا بد . » کردی رفتار
خیلی « هم بد . » نکردم رفتار
لیزا : « داد توضیح بی . » بودی ادب
از عده راهِ جلویِ ای موروی بچه ، که در حال عبور از بودند انتظار سالنِ ، رفتیم کنار . های لباس آنها
گرمی از مورویی اسکیِ مربیِ و بودند پوشیده حیوانات پوستِ با دنبالشان عجیب ی قیافه می . آمد
دستم را ببین. « گذاشتم هایم ران روی من تنگه خُلقم فقط ، خب ؟ بخو اونقدرا نتونستم ابم . از اون
گذشته من مثل تو نیستم . . » باشم مودب همیشه نیستم مجبور

romangram.com | @romangram_com