#آکادمی_خون_آشام_(جلد_دوم)_پارت_90
« من بیست و یک سالمه ، اونقدرها هم بزرگ نیستم . »
« من دوست پسر دارم . » یک دروغ کوچک . میسون بدون شک هنوز دوست پسر من نبود ، اما امیدوار
بودم آدریان با فکر اینکه من متعلق به کس دیگری هستم از من دست بکشد .
متفکرانه گفت : « جالبه که بهش اشاره ای نکرده بودی . راستی کبودیِ زیرِ چشمت کار اون که نبوده ،
»ها ؟
با وجود سرمای هوا باز هم سرخ شدم . امیدوار بودم متوجه چشمم نشود ، که البته امید احمقانه ای بود .
با وجود چشمانِ خون آشامی او ، احتمالا از همان لحظه ای که اولین قدم را به ایوان گذاشته بودم همه
چیز را دیده است .
« اگه اون اینکارو کرده بود الان زنده نبود . توی تمرین اینطوری شد . منظورم اینه که ، خب به هر حال
من برای نگهبان شدن تعلیم می بینم . کلاس های ما همیشه سخت گیرانه ست . »
او گفت : « خیلی جالبه . دومین سیگار را نیز به زمین انداخت و با پایش آن را شوت کرد .
« مشت زدن زیرِ چشمِ من جالبه ؟ »
« خب ، نه . البته که نه . منظورم اینه که ایده ی سخت گیری روی تو جالب و جذابه . من همیشه
طرفدارِ ورزش های خشن بودم . »
به خشکی گفتم : « مطمئنم همینطوریه ! » او گستاخ و مغرور بود ، اما با این وجود هنوز هم نمی توانستم
خودم را مجبور به ترکِ آنجا کنم . صدایِ پایی که از سمت در شنیده شد باعث شد رویم را برگردانم .
میا بود که از وارد شد و شروع کرد به بالا آمدن از پله ها . وقتی ما را دید ناگهان متوقف شد .
« »سلام میا !
او به هر دوی ما خیره شد .
پرسید : « یه نفرِ دیگه ؟ » از نحوه ی حرف زدن و تن صدایش اینطور برداشت می شد که گویی من
حرمسرایی از مردان دارم .
آدریان نگاهی پرسش گرانه و سردرگم به من انداخت . دندان هایم را به هم فشار دادم و تصمیم گرفتم
جوابش را محترامانه بدهم . نوعی مودب بودنِ غیرعادی را انتخاب کردم . « میا ، ایشون آدریان
ایواشکوف هستند . »
آدریان دقیقا با حرکتی مواجه شده بود که خودش روی من به کار برده بود . سرش را تکانی داد . «
دیدنِ دوستانِ رز همیشه باعثِ افتخارِ منه ، مخصوصا چینین بانوی زیبایی . » طوری حرف می زد که
انگار من و او از بچگی همدیگر را می شناختیم .
گفتم : « من و میا دوست نیستیم . » خیلی مودبانه بود .
میا گفت : « رز فقط با پسرها و جنایتکارهای روانی می چرخه . » صدایش تحقیر کننده بود ، چیزی که
معمولا در مقابل من استفاده می کرد ، اما نگاهی که روی صورتش بود نشان می داد آدریان به وضوح
romangram.com | @romangram_com