#آکادمی_خون_آشام_(جلد_دوم)_پارت_69

آمیزش را : داد تحویلم " ارزششو داره به خاطر با توبودن بپیچونمش . "
در حالی که گویم با و گفت لیزا را به یاد می خندیدم آوردم . بله ، چیزهایی بیشتر از لاس زدن بود که
می توانستم با میسون انجام بدهم .
" بعد بیفتی ، دردسر توی ممکنه .نه من ندارم ها ! اسکی پیست توی واقعی رقیب دیگه "
درحالی که لبخند هنوز می زد چشمانش را :چرخاند " من کسی ام که ای نداره واقعی رقیب هیچ . یادته
؟ "
" ؟ شرط می بندی یا می ترسی ؟ زهنو اینکه "
:داد اخطار " حواست باشه وگرنه هدیه ی کریسمست رو پس می .گیرم ها "
انتظارش را نداشتم . " تو برام هدیه گرفتی ؟ "
" آره . ولی اگه تو بخوای همین جوری بدمش ممکنه کُری بخونی به کس .ای دیگه "
:کردم اذیتش " مردیث ؟ مثلا "
اونکه حتی « در حد تو اینو خودتم ، نیست می »دونی .
با کج و ماوج کردن صورتم حتی « :پرسیدم با »کبود ؟ چشم وجود یه
« حتی با دو » .کبود چشم
نگاهی که به من کرد تحریک کننده و یا عشوه گرانه نبود ، بود خوب فقط . مند علاقه و دوستانه خوب ،
. اینکه مثل او اهمیت واقعا می دهد . با همه است ی رس فهمیدم اخیر ، های که اهمیت مورد دارم دوست
و بشوم واقع با غفلتی که از جانب لیزا احساس می کسی دارم دوست متوجه شدم کردم ، را باشم داشته
که بخواهد به من .کند توجه
:پرسیدم " تو چیکار کریسمس می کنی ؟ "
شانه ای :انداخت بالا " هیچی . مادرم داشت تقریبا می اومد که ... شد کنسل دقیقه ی نود می که دونی
... با .افتاده اتفاق این چیزایی که "
مادر نگهبان میسون نبود ، دمپایر بود . هایش را بچه و داری کند خانه بود کرده انتخاب دمپایری که
باشد داشته . در نتیجه می دانستم که اوقات گاهی میسون او را می بیند . بود آمیز کنایه که مادرم در
و بود اینجا واقع با همه .باشد دیگری جای بود ممکن هدفهایش ، و قصد ی
:گفتم ناگهان " بیا با من باش . من با خاله و کریستین و لیزا اش بود خواهم . خوش می گذره . "
" واقعا ؟ "
" آره ، خیلی خوش می گذره . "
" این نبود چیزی که من پرسیدم . "
زدم خندی نیش . " می دونم . باش اونجا فقط . باشه ؟ "
یکی از آن محترمانه اش های تعظیم را کرد . " با میل . کمال "

romangram.com | @romangram_com