#آکادمی_خون_آشام_(جلد_دوم)_پارت_52

در حالی که آرزو می کردم ای کاش در رسیدن راه به خوابگاه با ، کرده بودم تصادف اتوبوس او را تا
کردم دنبال سالن وسط . فرفریش موهای را با بود بسته بالا ، کلیپسی که گردنش پشت را نمایان می
کرد . پوستش پر از بود خالکوبی . یکی از خالکوبی ها که بالاتر از خورده پیچ مار شبیه داشت قرار بقیه
ای بود . شکل " اس " کشیده ای که به آن سوگند نشان می گفتند . این داده وقتی نشان می شود که
نگهبانان از التحصیل فارق ولادیمیر سنت مثل هایی آکادمی می و شوند با کردن خدمت به عنوان نگهبان
موافقت می کنند . زیر آن بود مولنیجایی نشانهای که هروقت یک یاستریگوی نگهبان را اهدا بکشد می
نشانی ؛ شود به رعدوبرق شکل . اسمش را هم از شکلش بود گرفته . نمی های مولنیجا تعداد توانستم
گردن روی مادرم را داشت تعجب جای بگویم بگذارید اما بشمارم که هنوز هم گردنش روی خالی جای
؟ بود مانده ! او در طول . کشته بود زیادی های استریگوی زندگیش
هنگامی که به رسید موردنظرش ی نقطه به سمت من حالت و چرخید حمله به گرفت خود . از نجاییآ
که کم انتظارش بیش و را داشتم به حرکت سرعت او را کردم تقلید . پرسیدم : داریم « چی کار می
کنیم » ؟
ابتدایی قوانین « حمله دفاع و . نباید از بریم بیرون قرمز خطهای . »
پرسیدم : » ؟ همین همش «
به پرید طرفم . به زحمت دادم جاخالی . در ؛ لغزیدم پاهایم روی و خورده یسکندر حرکت این ی میانه
خوشبختانهاما به خودم توانستم سرعت را جمع جور و کنم .
بود طوری صدایش . » خوبه « که بوده دیگری چیز منظورش انگار . همونطور « که داری علاقه خودت
مدام بهم یاد پ ، کنی آوری نج ساله که تصوری هیچ ، بنابراین تندیدم از حد و حدود توانایی هات ندارم
» .
دوباره و دوباره به سمتم حمله می و کرد به سختی می فرار هنگام توانستم از خطوط درون حملاتش
بمانم . تکرار مدام حرکاتش می شد و در برای فرصتی هیچ واقع حمله به من داد نمی . یا شاید هم خودم
مهارت لازم برای حمله نداشتمرا . وقتم تمام را با دفاع از خودم می حداقل ، گذراندم به فیزیکی طور از
دفاع خودم می کردم . راهی جز نداشتم است خوب کارش اینکه تایید . قطعا اما ، بود خوب واقعا کارش
این را به . گفتم نمی خودش
پرسیدم : « خب ، که چی ؟ این روشیه که می خوای باهاش سهل انگاری در مادرانه ت وظایف رو
» ؟ کنی جبران
« این روشیه که می خوام باهاش وادارت کنم حسی که شده رفتارباهات ناعادلانه انگار رو بزاری کنار .
از کاری اومدم وقتی جز پریدن به من نداشتی . می خوای با هم ؟ بجنگیم پس می جنگیم . مشتش » به
خورد بازویم . « یک امتیاز به نفع من ! »
در حالی که تدافعی حالت می کردم تصدیق گرفتم : یکی « به نفع تو . من بجنگم خوام نمی . سعی فقط

romangram.com | @romangram_com