#آکادمی_خون_آشام_(جلد_دوم)_پارت_127
سرم را تکان دادم :
« نمی دونم . من واقعا اصلا نمی دونم جادو چطور استفاده می شه . همونطور که گفتم اینا فقط ...
. شنیدم داستاناییه که فکر می کنم باید راهی پیدا کنی تا از عنصر اصلیت به عنوان یه اصلحه استفاده
.کنی مثلا ... کسایی که از آتش استفاده می کنن واقعا مفیدن ، ش مییچون آت تونه استریگوی ها رو
بکشه . خب اینکار واسشون راحته ، و کسایی که عنصر اصلیشون هواست می کت کنندرو سا تونند مردم
. »
بار آخری که به جای لیزا برای تست رفته بودم ، واقعا وحشتناک بود .
چشم های میا هنوز گرد و درخشان بودند .
« کسی که از عنصر آب استفاده می چطور می ؟ کنه چی تونه به یه استریگوی آسیب برسونه ؟ »
مکثی کردم . « من ... ام . تا حالا چیزی در مورد عنصر آب نشنیدم ، . » متاسفم
« به هر حال نظری هم نداری ؟ راه هایی که یکی مثل من بتونه جنگیدن رو یاد بگیره . »
آه ، پس که اینطور . آاو نقدر ها هم دیوانه نبود . چهره ی پر از هیجانش را به هنگام تماشای تاشا در
سخنرانی اش پیرامون جنگ با استریگوی ها میا قصد د . به یاد دارم اشت از استریگوی ها به خاطر مرگ
مادرش انتقام بگیرد . تعجبی نبود که او و میسون خودشان را قاطی ماجرا بکنند .
با ملایمت گفتم : « ... » میا
در را گرفته بودم تا او رد شود . حالا همه ی ما در لابی بودیم .
« میا ، می دونم که چقدر می خوای ... کاری انجام بدی ر میاما فک . کنم بهتره چیزی که تو رو ، ماِ ...
کنه ناراحت می ، . » نابود کنی
خودش را جمع و جور کرد و ناگهان میای همیشگی شد .
« دیگه برای من دلسوزی نکن . »
« هی ، گم جدی می . کارو نکردم من این ، فقط منظورم اینه که وقتی ناراحتی هیچ کار عجولانه ای انجام
نده . » ... بعلاوه
حرفم را خوردم .
میا چشم هایش را باریک کرد .
« چی » ؟
حرفم را ادامه دادم ، د .فهمی بایست می او می
« خب من واقعا نمی دونم کسی که عنصرش آبه چه کار مثبتی می تونه درمقابل یه استریگوی انجام بده
. احتمالا کم ارزشترین عنصر برای استفاده در برابر اونهاست . »
عصبانیت صورتش را در بر گرفت .
« تو واقعا یه هرزه ای ، می » ؟ دونستی
romangram.com | @romangram_com