#آکادمی_خون_آشام_(جلد_دوم)_پارت_119

بود هُلشان دادم . هردو تلوتلو خوردند ، گویی انتظار این همه زور و توان را از من نداشتند ، خودم هم
کمی سرگیجه گرفتم .
شخص غیر سلطنتی خیره نگاهم کرد و قدمی به سمتم برداشت ، با خودم فکر کردم او یک دختر را نمی
زند ، این یک قانون قدیمی بود .
او با ح : یرت فریاد زد
« ؟ کنی کار مییچداری » مردم جمع شده بودند و با هیجان قضیه را تماشا می کردند .
جواب چشم غره اش را با نگاه خیره ای دادم :
« دارم سعی می کنم کاری کنم بیشتر از این که هستید احمق به نظر نرسین . اگر واقعا می خواین کمک
کنین ، دست از دشمنی با هم بردارین و کله ی شکستن سر ! همدیگه قرار نیست موروی ها رو نجات
بده ، جز اینکه تلاش می کنید عین احمق ها به نظر برسین . »
رو به اندرو :گفتم
« تاشا ازرا نمی خواد کسی رو بکشه . اون داره سعی می کنه به شما بفهمونه که قربانی نباشین » .
: چرخیدم موروی اول به سمت
« برای تو و راه طولانی در پیش اگه فکر می ه کنی اینطوری به هدفت می رسی جادو . ، مخصوصا جادوی
سیاه ، قدرت زیادی برای خو بودن می یشتن دار خواد و تا حالا منو با قدرتت تحت تاثیر قرار ندادی ،
منم خیلی خوب بلدم یقیه ی اینو و اونو بگیرم ، حتی بهتر از تو ، دونستی که شناختی می و اگه منو می
چقدر دیوونه ام ! با این وجود جلوی خودمو می گیرم . »
هردو با حیرت به من خیره شد . ه بودند
ظاهرا از یک دستگاه شوکر هم موثرتر بودم ، بخ . دست کم برای چند ثانیه بودم ، زیرا یک مرتبه
شوک حرفهایم از بین رفت و آن دو به سمت هم رفتند . مثل گلوله ی آتشی خودم را به سمتشان
پرتاب کردم . نزدیک بود شکست بخورم که ناگهان میسون از پشت سرم . ظاهر شد به اولین نفر که
دستش رسید مشتی زد غیر ( موروی سلطنتنی ) ، او به عقب سر خورد و با صدای شلپ شلپ آب داخل
یکی از استخر ها افتاد .
با افتخار فریاد کشیدم ، ولی بعد یادم افتاد که کمی قبل نگران شکستن کاسه ی سرم بودم او جای .
پایش را پیدا کرد و آبرا از چشم هایش پاک کرد .
دست میسون را چنگ زدم و تلاش کردم که عقب نگهش دارم ، ولی او شانه هایش را بالا انداخت و به
سمت اندرو رفت . او را به سختی به سمت عقب پرتاب کرد و به میان موروی هایی انداخت که فکر می
کنم دوستهای اندرو بودند . کسانی که به نظر می رسید قصد منحل کردن دعوا را داشتند . پسری که در
آب بود بیرون آمد . خشم و غضب روی تمام صورتش حک شده بود . به سوی اندرو رفت ، اینبار هم
من و هم میسون راهش را بستیم . با حالت زننده ای . نگاه کردبه ما

romangram.com | @romangram_com