#آکادمی_خون_آشام_(جلد_دوم)_پارت_118
کردم که اگر داخل استخر و جمجمه بیفتم ی سرم بترکد آبرویی برایم نمی ماند .
خیلی مراقب پاهایم بودم و سعی می کردم تلو تلو نخورم ، در همین حال به شخصی برخورد کردم . در
، تقصیر او بود نظر من ؛ او بود که پشتش را به من کرده بود .
« : گفتم محکم هی ، مواظب باش ! »
ولی او به من توجهی نشان نمی داد . چشمانش بر روی شخص دیگری بود که از بینی آش خون می ا مد .
درست به وسط دعوا گام برداشته بودم .
دو قبلا نفری که هرگز آن ها را ندیده بودم در مقابل هم قرار گرفته بودند به نظر ب . یست ساله می
رسیدند و هیچ کدام نیز توجهی به من نداشتند آن یکی که . به صورت ناگهانی به سمت من ضربه زده
بود ، دیگری را به سختی هل داد و او را مجبور کرد تا به طور قابل ملاحظه ای تلوتلو خوران به عقب
. برگردد دیگری که نزدیک من بود فریاد زد :
« ! » تو ترسیدی
یسبز یمایو به تن داشت و موهای مشکی رنگش از خیسی برق می زدند .
« هم ترسیدی تون ن نخوای فقط می . توی کاخ های بزرگتون قایم شی نو اجازه بدی ن نگهبانا کارهای
کثیفتونو انجام بدن چی کار می . کنید اگه همشون بمیرن ؟ اون موقع کی از شما محافظت می کنه » ؟
پسر دیگر خون روی صورتش را با پشت دست پاک کرد . ناگهان اورا شناختم ، هایلایت طلایی رنگش
.ستودنی بود او مورویی بود که به خاطر تشویق تاشا برای جنگیدن ، بر سر او فریاد زده بود تاشا نامش .
کرده بود . اندرو صدارا
اندرو سعی کرد ضربه ای بزند ، .غلط بودند حرکاتش تمام .موفق نشد اما
« این امن ترین راهه حرف اون به . اگه " استریگوی عشقِ " یگوش کن هم خواهیم مرد مون ، اون داره
» ! رو از بین ببره کنه نسل ما سعی می
« داره سعیاون می کنه نجاتمون » ! بده
« مجبورمون می کنه از جادو ی سیاه استفاده کنیم » !
منظور از "عشق استریگوی" . حتما تاشا بود به جز اطرافیانِ معدود من ، این اولین فر بی اصالت پسرِ دی
بود که می دیدم از تاشا طرفداری دوباره به او .کند سمت . روانه کرد یاندرو مشت
یا شایدام ( غریزه هم آن پسر مشتِ ) مرا مجبور کرد وارد عمل بشوم .
رو به اندرو غریدم :
« از اینجا برو بیرون ! »
از طرفی آن دو رقیب موروی بودند و از طرفی دیگر دو مرد بالغ و سنگین وزن از نظر ن دلیلیبه هم ،
فیزیکی نسبت به من برتر بودند . اما احتمالا به تنهایی از هردوی آنها قوی تر خواهم بود وار بودم. امید
از پسش بربیایم . هریک را با یک دست گرفتم و به سمت خودم کشیدم و سپس تا آنجایی که در توانم
romangram.com | @romangram_com