#آکادمی_خون_آشام_(جلد_دوم)_پارت_117

سرانجام زمانی که به نظر رسید هیچکس نمی خواهد جوابش را بدهد گفتم « : اینطور فکر می کنم ... ولی
چیز زیادی راجع بهش نمی دونم » .
بقیه نوشیدنیم را تمام کردم و نگاهم را از او گرفتم امیدوار بودم . شخص دیگری مکالمه را ادامه دهد .
ولی هیچ کس این کار را نکرد . میا به نظر ناامید می رسید ، اما زمانی که میسون دوباره صحبتش در
مورد استریگوی ها را شروع کرد نگفت . ، چیزی
سومین نوشیدنیم را برداشتم و تا جایی که می توانستم در آب فرو رفتم ، با این وجود هنوز گیلاس را
نگه داشته بودم . این نوشیدنی فرق می کرد . به نظر شکلاتی می رسید و خامه بر رویش داشت . ذره ای
تست کردم و کاملا توانستم سوزندگی الکل را احساس کنم . باز هم موجود شکلاتِ فکر کردم با خودم
. کرده است شمطمئنا رقیق در آن
وقتی که برای نوشیدنی چهارم ، ماده شده بودمآ نتوانستم پیشخدمت را در اطراف ببینم . ناگهان میسون
عجیبی در نظر زبه طر م آمد خیلی خیلی ناز . دوست داشتم توجه عاشقانه ای از طرف او ببینم ، ولی او
همچنان به بحثش درباره ی استریگوی ها و استدلال هایش در امتیازِ مورد اعتصاب در وسطِ مشغول روز
بود . میا و ادی مشتاقانه سرشان را همراه با او تکان می دادند . احساسی به من می گف اگر میسون ت
تصمیم بگیرد که همین الان به شکار استریگوی ها برود ، آنها هم او را همراهی می نیز. کریستین کنند
آدر بحث نه کرد ا شرکت می ، ولی این موضوع به نوعی بازی کردن با دم شیر بود . او معتقد بود
همانطور که تاشا گفته است نوعی اعتصاب پیشگیرانه ، نیازمند نگهبانان و موروی ها است . میا و ادی
آاستدلال می وردند که اگر موروی ها با این موضوع موافق نباشند ، نگهبانان باید این مشکل را با دستان
خودشان حل کنند .
اقرار می کنم که اشتیاق آنها به نوعی مسری بود . ایده ی از بین بردن استریگوی ها را بیشتر می
پسندیدم . ولی در حمله بادیکا و دِ ی خانه ی همه رُزداوها ی نگهبانان کشته شده بودند مسلما .
استریگوی ها به گروه بزرگی تبدیل شده و از انسان ها نیز کمک گرفته بودند ، همه ی این ها به من می
گفت باید بیش تر از این مراقب باشیم .
جدا از ناز بودن میسون ، دیگر دوست نداشتم پای سخنان او درمورد مهارتِ . نوشیدنی نبردش بنشینم
دیگری نیاز داشتم . بلند شدم و از لبه استخر بالا رفتم . در کمال تعجبم ، دنیا شروع به چرخیدن کرد .
قبلا زمانی که حمام به سرعت از یا وان داغ بیرون می چنینمدم آ اتفاقی برایم افتاده بود . زمانی که اما
سرگیجه ام متوقف نشد ، فهمیدم نوشیدنی ها از انتظار من قوی تر بود .ه اند
همچنین فهمیدم که نوشیدنی چهارم ایده ی جالبی نیست نمی خواس ، با این وجود تم دوباره به داخل
استخر برگردم و مست هستم دبقیه بفهمن اجازه دهم . به سمت گوشه ای که دیده بودم حرکت کردم
پیشخدمت به است نجا رفته آ . امیدوار بودم به جای یغاز انبار جگر مخفی از دسرها و های کیک
شکلاتی آن اطراف ا. هم پیدا کنم نطور که راه می رفتم توجه بسیاری به ز داشتممین لیز و به این فکر می

romangram.com | @romangram_com