#آکادمی_خون_آشام_(جلد_دوم)_پارت_114
آکه وقتی « :و گفت چرخیدلیزا ماده داشت شدیممی حرکت ی با میسون صحبت می کرد. صدایش »
را تا جایی که می توانست پایین « . وردآ خیلی بدجنسی بود که ... نمی دونم » .کنیم ... ولش
حتی منم باهاش موافق بودم . آثار ناراحتی را راحت می توانستم در صورتش ببینم . ولی به نظر می
رسید میا به خاطر چیزی که میسون داشت به او می گفت برای لحطاتی حواسش ار غم و اندوهش پرت
.شده است
« : لیزا اضافه کرد فکر می کردم تو آدریان رو نمی شناسی » . عدم تایید و اطمینان از هم در صدا و هم
طریق پیمان معلوم بود . سر انجام استخر بزرگی را پیدا کردیم که کمی . یک پسر و بود هدورتر از بقی
دختر در جهت مخالف ما بودند . تماما هواسشان به هم بود ، برای بقیه ی ما ها به اندازه ی کافی جا بود
که باعث می شد .آسان شود نهاآنادیده گرفتن
یک پایم را درون آب کردم و سریع نآ را بیرون کشیدم .
گبه لیزا فتم » . نمی شناسمش « : با احتیاط پایم ر آا دوباره درون ب کردم و بعد از بدنم را ی ن بقیهآ
نیز در آب فرو بردم آ. وقتی که ب به شکمم رسید دهن کجی کردم . مایوی دوتیکه ی خرمایی رنگی
پوشیده بودم و ب داغ آ شکمم را غافل گیر کرد .
. اون تو بشناسیش کمیباید « رو به مهمونی دعوت کرده » .
آ « ره ، ولی الان با ما » ؟ می بینیش
نگاهم را دنبال کرد . آدریان در گوشه ی دوری از اتاق با گروهی از دختران ایستاده بود . که مایویی
پوشیده بودند خیلی از مال من کوچیک تر بود مارکنها آ. یکی از « » بتسی جانسون بود که من در
مجله ای دیده بودم و می خواستمش . آهی کشیدم و نگاهم را گرفتم .
ه بودیم ب رفتآهمه به درون تا آن موقع . خیلی داغ بود ، طوری که فکر می کردم درون قابلمه ای از
سوپ هستم . حالا که به نظر می رسید لیزا متقاعد شده من در ، خودم را تقصیرم دریان بیآرابطه با
قاطی بحثی که دیگران مشغولش بودند ، . کردم
صحبتشان را قطع کردم « : راجع به چی حرف می زنین پرسیدن آسان » ؟ تر از این بود که گوش بدهم
و خودم بفهمم درباره ی چ . حرف می زنند ه
میسون با هیجان گفت : « گردهمایی . » ظاهرا « با هم دیدنِ » من و آدریان را فراموش کرده بود .
کریستین روی لبه ی پله ای ، درون استخر نشسته بود ، لیزا خودش را کنار او جمع کرد با . کریستین
حالت تملک دستش را دور او انداخت و پشتش را به لبه استخر تکیه داد .
به من « : گفت دوست پسرت می هخواد ی ارتش بر ضد استریگوی ها درست کنه » . می توانستم بگویم
این حرف را برای تحریک من .می زد
از با نگاهی پر سوال به میسون نگاه کردم نمی ارزید تا ب . ه خاطر کلمه ی دوست پسر دعوایی راه
. بیاندازم
romangram.com | @romangram_com