#آکادمی_خون_آشام_(جلد_دوم)_پارت_11

و شلوغ بهتر است ، چون به آن ها این امکان را می دهد که در جمعیت گم شوند و فعالیت شبانه ی
شان باعث جلب توجه نشود . موروی های دیگر مانند این خانواده به نظر می رسد به جاهایی با جمعیت
کم تر علاقه دارند و باور دارند اگر عده ی کم تری در شهر باشد احتمال این که کسی متوجه آن ها
بشود هم کم تر است .
دیمیتری را کردم راضی که ، راه بین در یک کند توقف ساعته چهار و بیست رستوران تا بزنیم بنزین .
زمانی سرانجام که بود ظهر حوالی رسیدیم . خانه در هایی پیچک میان که همگی در یک بودند اندازه
بود شده ساخته . روکشی از چوبجنس با لکه خانه خاکستری های را ی شیشه البته و بودند پوشانده
بزرگی به قهوه رنگ ای مایل به مانع ، قرمز از خورشید نور ورود می شد . به نظر تازه گرانقیمت و ساز
حتی ، بود در آباد ناکجا هم ، این بود چیزی که از خانو اعضای اده . داشتم انتظار سلطنتی ی
از ، پریدم پایین ماشین چکمه هایم در یک اینچ نخورده دست برف فرو باعث و رفت شد شن راهِ هایِ
پارکینگ ورودیِ زیر آن قرچ کنند قروچ . روز ساکت جان ، بود آرامی و می عمیق نفس برای داد
کشیدن در بادی که گهگاه می وزید . من دیمیتری و به طر فرشی سنگ ، برداشتیم قدم خانه ف که از
خانه جلوی حیاط می گذشت را شدم متوجه ، کردیم دنبال که دفاعیش حالت دوباره دیمیتری را گرفته
است . روی اما هم مانند حالتش رفته من بود دار خنده . هر دو حس گناهکارانه خشنودیِ ای از رانندگی
بودن و در . بودیم گرفته ماشین
پا ر می وی سطح یخ زده خانه ورودی راه یِ لیز خورد . م فورا دیمیتری را گرفت . لحظه ای حس
ذهنم ، کردم عجیبی آشناپنداری به اولین شب خاطرات و دیدارمان آن برگشت . آن شب هم مرا تقریبا
از بود داده نجات سقوطی چنین . هوا دمای زیر صفر بود یا نه دست ، او باز هم بازوی روی من احساس ،
گرما را به وجود می آورد . حتی از پوستیِ پالتوی های لایه روی من .
مرا رها » ؟ خوبه حالت: « گفت و کرد
چشمانم را به راه یخ زده . « انداختم آره ، این آدما تا نشنیدن حالا که نمک برف رو آب می » ؟ کنه
این حرف را شوخی برای زدم . ناگهان دیمیتری ولی از یستادا حرکت ، من هم ایستادم فورا . حالت
چهره اش سرش ، بود شده هوشیار و سفت را چرخاند . قبل رنگ سفید برف های دانه از روی اینکه
بنشینند زمین ما را محاصره می . کردند
چیزی اما بپرسم سوالی خواستم در حالتش به من می فعلا گفت ساکت بمانم . تقریبا یک دقیقه کل
ساختمان را مورد داد قرار بررسی . به راه یخ زده پارکینگ ورودی راه سپس ، انداخت نگاهی را بررسی
کرد که پوشیده از پای جای فقط ، بود صاف برف ما روی آن بود . دیمیتری با احتیاط به جلوی درب
نزدیک خانه شد . من هم به رفتم دنبالش . اما ایستاد دوباره این بررسی برای بار در . ورودی در باز نبود
بسته کاملا اما هم نبود . به نظر می آمد که با ، باشد شده بسته عجله نه با . اطمینان
هایی خراشیدگی ، بیشتر های بررسی را ی لبه روی در نشان می انگار ، داد از نقطه ای به آن وارد فشار

romangram.com | @romangram_com