#آکادمی_خون_آشام_(جلد_دوم)_پارت_107
ازسلطن یکی تی ها ماست اطراف همین جواب: « گفت » ، وقتی به او حرف فرصت زدن داده شد ، از
صندلی اش اطراف و بود برخاسته را نگاه می اینجا: « کرد ، در مثل هایی مکان این پناهگاه ، یا آکادمی
ولادیمر سنت ، ما هامون بچه رو به جاهای امن فرستادیم ، جایی که امینت یدارا دیگران بین اونها
و هستن به محافظت راحتی می شن ، چند ببینید حالا نفر از ما هستن اینجا ، بچه ها شبیه بزرگسال و هم
هستن ، چرا ما کنیم نمی زندگی اینطوری همیشه ؟ »
یکی در فریاد جواب زد الان همین: « هم خیلی از ما زندگی اینطوری می . » کنن
مرد آن را خانواده زا خیلی: « گرفت نادیده ها شدن پخش آنجا و اینجا ، یک شهر با بزرگ جمعیت
موروی ، مورویی این اما ها هنوز هم نیستن متمرکز ، هاشون منبع اونها اغلب ، جادوهاشون و نگهبانانشون
رو نمی شریک شن ، اگر طرح این بتونیم رو ... » کنیم پیاده او دستانش را از هم باز هیچ دیگه: « کرد
وقت در استریگوی مورد ها نمی نگران شیم . »
غرغر موروی و: « کردم ها ارتباطی هیچ تونن نمی دیگه با باشن داشته بیرون دنیای . البته ، تا زمانی که
انسان ها ، آشام خون مخفیِ شهرهای ها رو در مسکونی غیر مناطق و بیابان و صحرا کشف نکنن . اون
موقع ما یک اریمد انفعال و فعل عالمه که . » بدیم انجام
دیگر تئوری ، در رابطه با محافظت از موروی ها داشت منطقی نقص چند که فشارش آثار به خصوص
متوجه من می شد .
حامیِ این طرح یک زن از مشکل تنها. « بود اسزلسکی خاندان ما اینه که به نگهبان کافی ی اندازه
نداریم . بنابر این ، جواب ساده است : بگیرین بیشتری باناینگه . درُزداوها پنج تا و داشتن نگهبان این
نبوده کافی ، محافظت برای نفر 6فقط از دو موروی جین ! این قبوله قابل غیر ، نداره تعجب جای که
اتفاقاتی چنین می . » افته
مردی که حامی جمع موروی کردن ها دور هم : « بودگفت اون وقت از کجا می خواید این تع نگهبان داد
رو بگیرید ؟ . » دارن کمی های منبع اونا
زن به جایی که من چندی و از : « کرد اشاره بودیم نشسته نوآموزان ما الان همین هم به کافی ی اندازه
داریم . من اونها رو دیدم کردن تمرین زمان ، کشنده اونها ان . برای چی منتظریم که ساله هجده اونها
بشن . اگه در برن هایِ تمرین ی امه سرعت اونها به خرج شون تمرینی های برنامه و بدیم رو بیشتر
کنیم عملی تا تئوری ، می جدید نگهبانای تونیم رو در . » باشیم داشته سالگی سن شانزده
ضعیفی صدای دیمیتری از حنجره اش کرد خارج که نبود شادی یِ نشانه ، خم شد ، آرنجش را روی
چانه و داد قرار زانویش اش را روی کف گذاشت دستش ، چشمانش با بودند شده باریک متفکری حالت
.
« نه اون فقط ، ما دیگه های پتانسیل ای هم در داریم نگهبانی ی زمینه که هدر دارن می رن . زن های
هستن کجا دمپایر ؟ نژادهای ما در هم پیچیده اس ، موروی ها دارن سهم نگه زنده برای خودشون
romangram.com | @romangram_com