#آکادمی_خون_آشام_(جلد_دوم)_پارت_105
بی درنگ آن فکر را کردم تصحیح ، نبود دشمنم بدترین میا . روز تمام نکردم جرات از تکان لیزا کنار
بخورم . می دانستم که استریگو هیچ اینجا یی در نیست کمینمان ، حفاظتی ی غریزه اما ام بود شده قوی .
نگهبانان از محافظت هایشان موروی می کردند . معمول طبق و ، بودم نگران بیشتر او و عصبی و دلواپس
بهم شود ریخته . کاری بهترین بنابراین که می کردم توانستم تا از افزایش این احساسات در او جلوگیری
کنم .
نیز نگهبانان ی بقیه از موروی ها مراقبت می کردند . البته آن ها قدم به هایشان موروی کنار قدم
کردند نمی حرکت ، بلکه پناهگاه امنیت را و کرده تقویت در حمله برای باش آماده حالت با نگهبانان
دیگر در بودند ثابتی ارتباط . در تمام طول و مهیب اطلاعات روز به پخش خصوصی می شد ، در مورد
اینکه این بودند کجا استریگوی گروه ، کمی مقدار البته و از آن اطلاعات با نوآموزان در گذاشته میان می
شد . کاری بهترین انجام مشغول نگهبانان وقتی که می توانستند ، بودند ، موروی ها هم ( خوشبختانه )
در حال بودند کاری بهترین انجام که می هندد انجام توانستند ، . کردن صحبت
با وجودبسیاری از سلطنتی ها های خانواده و مهم ساکن مورویِ در پناهگاه ، یک ملاقات در شب برنامه
بود شده چینی که در و بود افتاده اتفاق آنچه مورد آن چه می بایست در صحبت بگیرد صورت آینده
. کنند
بخصوصی تصمیمِ هیچ اینجا اتخاذ نمی شد ، موروی ها ، ملکه و یک حکومتی انجمن در دیگری جای در
حال راجع گیری تصمیم به این بودند مسائل . اگر چه همه می دانستند ، جمع اینجا نظرها این شدن ،
باشد داشته حکمرانی ی زنجیره روی تاثیری بود ممکن . ی آینده امنیت ما کاملا می توانست به بحث
باشد داشته بستگی امشب . این یگردهمای در یک مهمانی بزرگِ تالار در بود گرفته صورت پناهگاه کنار
،که دارای یک لژ سلطنتی ، . بود بسیاری نشستن جای و صندلی
حتی با وجود جو حاکم سنگین ، می فقط تالاری چنین بگویی توانستی به و اینچنینی های ملاقات منظور
بحث در نشده طراحی دفاعی های پدافند و کشتار مورد اس . ت
شده بافته فرش از مخمل با بود سده مزین و گلدار طرحی که نقره ی سایه ای داشت مشکی و . صندلی
ها از و سیاه چوب جلا شده داده ای داشت بلندی های پشتی بودندکه شده ساخته ، به برای وضوح
بود شده ایجاد فانتزی های ضیافت . هایی نقاشی از و بزرگ های موروی دیوار روی قدیم سلطنتی
بودند آویزان . مختصرا به یکی از ملکه ها که نامش را انداختم نگاهی دانستم نمی . لباسی به قدیم مدِ
به تن داشت ( که بود توری و سنگین خیلی ولی به نظر می رسید با سلیقه ام باشد داشته همخوانی ) و
موهایی به موهای کمرنگی لیزا . داشت
مرد چند که آن ها را نم شناختم ی ، با روی ثابتی و استوار حالت لژ . بودند ایستاده سلطنتی
های سلطنتی بیشتر در دسترس نیز در گرد جلو های ردیف هم بقیه و بودند آمده که نوآموزان شامل
هم می شدند ، هر جایی که می بودند نشسته توانستند . با یک میسون و کریستین یِ اشاره من لیزا و را
romangram.com | @romangram_com