#آکادمی_خون_آشام_(جلد_اول)_پارت_94

شانه خالی نکردن از زیر آن ها بمانم.می دانستم که هر روز دو جلسه تمرین اضافی خواهم داشت، یکی قبل
از مدرسه و یکی بعد از آن.هر چقدر بیشتر حرکات دیمیتري را نگاه می کردم، بیشتر به شهرتش ایمان می
آوردم او. چیزهاي زیادي بلد بود ) که شش علامت مولینجایش به تنهایی این را ثابت می کرد و( من هم با
.تلاش هایم را او تشویق می کردم که آن به را ها من بیاموزد
وقتی به سالن ورزش رسیدم متوجه شده که دیمیتري برخلاف همیشه تی شرتی همراه با یک شلوار گشاد
مسابقه اي پوشیده است و این در حالی بود که اغلب با را او شلوار جین دیده بودم، با این وجود شلوار جدید
:شدیدا او به می آمد.عالی شده بود به. سرعت به خودم گفتم
.نگاه کردن رو تموم کن
او مرا سر جایم قرار داد، بنابراین ما روبروي هم بر روي کف سالن ایستاده بودیم.دست هایش به را سینه
" زد. " اولین مشکل که موقع رو به رو شدن یه با استریگوي داري چیه؟
" نامیرا بودنشون؟ "
" . یه به چیز اساسی تر فکر کن "
" .از اون اساسی تر؟ اشاره کردم: " اونا می تونن از من بزرگتر باشن. قوي تر
بیشتر استریگوي ) ها به غیر از آن هایی که در ابتدا انسان بوده و بعد به استریگوي تبدیل می شدند ( قدي
به بلندي موروي ها داشتند، اما بر خلاف آن ، قدرت ، سرعت عمل و احساساتی حتی قوي تر نسبت به

دمپایرها ) چه برسد به موروي ( ها دارند به. همین دلیل است که نگهبانان به سختی تمرین می کنند، ما یک
., منحنی آموزشی , براي رسیدن به قدرت آن ها داریم
دیمیتري تأیید کرد : " این کارتو سخت می کنه، اما غیر ممکن نیست. معمولا می تونی از قد و وزن خودت
" .بر علیه شون استفاده کنی
او برگشت و چند نوع آرایش حمله به را نمایش گذاشت یه. جاهایی که باید حرکت کرد و چگونگی ضربه
زدن به حریف را نشان داد در. میان انجام این حرکات ، او با فهمیدم که چرا ضرباتم در تمرینات گروهی آن
همه منظم است.من به سرعت تکنیک را ها یاد می گرفتم و براي استفاده از آن ها لحظه شماري می
.کردم در. پایان جلسه یمان دیمیتري اجازه داد تا سعی خودم را بکنم
" .او گفت: " خب، شروع کن، سعی کن منو بزنی
احتیاجی نبود تا دوباره حرفش را تکرار کند. به سمت جلو خیز برداشتم، سعی کردم تا ضربه اي او به وارد
.کنم، اما ضربه بی درنگ دفاع شد و من هم ي رو کف پوش سالن کوبیده شدم
درد تمام بدنم را فرا گرفت، اما آن را نادیده گرفتم.مجددا بلند شدم، به امید آن که از را او حالت دفاع
.خارج کنم، اما ... موفق نشدم
بعد از چندین تلاش ناموفق دیگر، ایستادم و دستم به را نشانه ي آتش بس بالا نگه داشتم. " خیلی خب،
" کجاي کارم اشتباه بود؟
" .هیچ کجاش "

romangram.com | @romangram_com