#آکادمی_خون_آشام_(جلد_اول)_پارت_81
بین بوسه ها هشدار دام. " من تا حالا س.ك.س نداشتم. " هیچ قصدي نداشتم که پاکی را ام روي یک
.کاناپه آن هم در یک اتاق از پر گرد و غبار از دست بدهم
" .مکثی کرد، داشت راجع به حرفم فکر می کرد و سرانجام تصمیم گرفت کاري نکند. " باشه
اما من را روي کاناپه گذاشت و خودش روي من خوابید، هنوز هم با همان حالت مرا می بوسید.لب هایش
پایی تر رفت به و گردنم رسید و زمانی که دندان هاي نیش تیزش را روي پوستم احساس کردم نمی
.توانستم به تنفس از پر هیجانم کمکی کنم
سرش را بالا آورد با و تعجب آشکار به من نگاه کرد.براي یک لحظه به سختی می توانستم نفس بکشم، به با
خاطر آوردن لذتی که گاز خون آشام می توانست در من ایجاد کند، تعجب مرا فرا گرفتو به خودم یاد آوري
.کردم این اشتباه است.حتی اگر ما س.ك.س هم نمی داشتیم باز هم دادن خون اشتباه بود، کار کثیفی بود
" .با صدایی که هیجان زده و متعجب بود گفت: " خودت هم می خواي، تو چشات می بینم
" .نه نمی خوام "
" چشمانش برقی زد. " می خواي. چطور ... هی تا! حالا این کارو کردي؟
" .با حالت تمسخر جواب دادم: " نه، البته که نه
آن دو چشم آبی شگفت انگیز مرا تماشا می کرد و من می توانستم اراده اي که پشت آن ها بود را
.ببینم.جسی شاید زیادي .ا.ل س می زد و دهان بزرگی هم داشت، اما آدم احمقی نبود
طوري رفتار می کنی انگار تا حالا این کارو کردي به. گردنت که رسیدم طوري نفس نفس می زدي که "
" .انگار هیجان زده شده باشی
جواب داد. " خب تو خوب بوس می کنی. " اگر چه کاملا حقیقت نداشت او. بیشتر از حدي که لازم بود بزاغ
" تولید می کرد. " فکر کردي که اگه من به کسی خون می دادم کسی نمی فهمیدم؟
منظورم را فهمیده بود. " تو این کار رو توي آکادمی انجام ندادي، وقتی از این جا رفته بودین انجامش
" .دادي تو. لیزا رو تغذیه می کردي
" .تکرار کردم : " البته که نه
" .اما او می دانست. " این تنها راهشه.شما خون دهنده نداشتید، اوه، پسر
" .دروغ گفتم. " اون چند تا پیدا کرد
این همان بحثی بود که با ناتالی کرده بودیم و هیچ کس دیگري، به جز کریستین، راجع به آن سؤال نکرده
" .بود. " چند تا انسان گیر آورده بود
.با لبخند گفت: " البته. " دهانش را دوباره روي گردنم برگرداند
.پرخاش کردم: " من ي ه.ز.ر.ه یه خون دهنده نیستم. " خودم را عقب کشیدم
اما خودت هم می خواي.خوشت میاد.همه ي شما دختراي دمپایر خوشتون میاد. " دندان ي ها نیشش "
.دوباره روي گردنم بود، به طرز شگفت انگیزي تیز بود
romangram.com | @romangram_com