#آکادمی_خون_آشام_(جلد_اول)_پارت_77


اون قانون ها احمقانه ان. اگر به ما جاي گرم کردن و چه می دونم هر کوفت دیگه اي از جادو به عنوان "
" .اسلحه استفاده کنیم، دیگه استریگوي ها نمی تونن رو ما بکشن
" .لیزا محکم گفت: " این اشتباهه.جادو یه هدیه هست، یه هدیه ي مسالمت آمیز
فقط به خاطر این که اونا این طوري می گن . تو داري چیزي رو تکرار می کنی که اونا تموم عمر بهمون "
" .قبولوندن
کریستین بلند شد و طول کم اتاق را قدم زد. " همیشه اینطوري نبوده، خودتم می دونی. ما قبلا از جادو براي
جنگیدن در کنار نگهبانان استفاده کردیم، قرن ها قبل . بعد از اون مردم کم کم وحشت کردن و استفاده از
جادو متوقف شد.فکر می کردن بهتره که جادوشون رو مخفی کنن. به همین خاطر افسون هاي حمله رو
" .فراموش کردن
" پس تو چطوري افسون هاي حمله رو بلدي؟ "
" .کریستین لبخند کجی تحویلش داد. " همه فراموش نکردن
" مثل خانواده ت؟ پدر و مادرت؟ "
" .لبخندش ناپدید شد. " تو هیچی راجع به پدر و مادر من نمی دونی

صورتش تاریک شده بود و چشمانش سخت .تر براي بیشتر مردم این چهره باید وحشتناك و دلهره آور می
.بود، اما از نظر لیزا که در حال بررسی صورت کریستین بود ناگهان آسیب پذیر به نظر می آمد
" .لیزا به نرمی موافقت کرد. " حق با توئه. " و بعد از چند لحظه اضافه کرد: " چیزي نمی دونم، شرمنده ام
براي دومین بار در این ملاقات کریستین متعجب شده بود.شاید اغلب کسی او از عذر خواهی نمی کرد.اصلا
کسی او با صحبت هم نمی کرد و مطمئنا کسی هم به حرف خایش گوش نمی کرد.طبق معمول به سرعت
.قیافه ي مغرورانه اش به را خود گرفت
ناگهان از قدم زدن دست برداشت و جلوي لیزا زانو زد ، طوري که هر دو می توانستند در چشم هاي
.یکدیگر نگاه کنند
لیزا نفسش به را خاطر نزدیک بودن بیش از حد کریستین در سینه حبس کرد.لبخند خطرناکی روي صورت
کریستین نقش بست.ادامه داد: " ولی واقعا متوجه نمی شم چرا تو یکی از بین همه آدم واسه ي استفاده
" .کردن جادوهاي ممنوعه این همه خشن برخورد می کنی
" من یکی از بین این همه آدم؟ منظورت چیه؟ "
تو می تونی همیشه نقش آدم هاي معصوم رو بازي کنی، که البته خیلی هم خوب بازي می کنی اما. من "
" .حقیقت رو می دونم
.و حقیقت چیه؟ " لیزا نمی توانست اضطرابش از را من یا کریستین پنهان کند "
" .کریستین باز هم نزدیک تر شد. " حقیقت اینه که از تو وسوسه استفاده می کنی، اونم همیشه
" .لیزا به سرعت گفت: " نه، نمی کنم

romangram.com | @romangram_com