#آکادمی_خون_آشام_(جلد_اول)_پارت_68
یک حیوان خانگی نگهداري کنیم.علاوه براین حیوانات از من متنفر بودند.بنابراین خودش با را حیوانات
ولگردي که را او پیدا می کردند مشغول می کرد، از آن ها مراقبت می کرد، آن را ها تیمار می کرد.گاهی
هم اگر دوستانمان یا و هم اتاقی هایمان حیوانی داشتند با آن ها ارتباط برقرار می کرد، مانند اُسکار، گربه ي
.هم اتاقی قبلی مان
این بار نمی توانست کاري براي روباه انجام دهد، با این که براي آن روباه بیچاره هیچ بازگشتی وجود
نداشت، اما صورت لیزا را می دیدم که می خواست کمکش کند، مانند همیشه.دستش را گرفتم از را او و
.آنجا دور کردم.ناگهان گفتگوي دو سال قبل به خاطرم آمد
" اون چیه؟ کلاغه؟ "
" .نه، یه زاغه "
" مرده؟ "
" .آره، مسلما مرده، بهش دست نزن "
.آن موقع به حرفم گوش نکرد، امیدوار بودم حال به حرفم گوش کند
زمزمه کرد: " وقتی برگشته بودم هنوز زنده بود، " دستم را محکم گرفت. " اوه خداي من، حیوونی انگار
" .بدجوري عذاب کشیده.روباه ِ بیچاره
" احساس کردم بغض گلویم در حال شکستن است.بلندش کردم. " تو که ... ؟
" ... .نه می خواستم ... تازه داشتم "
با صراحت گفتم: " پس فراموشش کن.هر کی بوده، شوخی احمقانه اي کرده.اونا تمیزش می کنن.شاید اگه
" .بخواي یه اتاق جدید بهت بدن
" ... به سمتم برگشت، چشمانش گشاد شده بودند. " رز، یادته ... اون بار
" .گفتم: " تمومش کن، همه چی رو فراموش کن.این شبیه اون دفعه نیست
" اگه کسی دیده باشه چی؟ اگه کسی بدونه چی؟ "
دستم را دور بازویش محکمترکردم تا توجهش را جلب کنم جا. خورد. " نه، مثل اون دفعه نیست.هیچ ربطی
به اون نداره. می فهمی چی می گم؟ " می توانستم نگاه ناتالی و دیمیتري را که ما به خیره شده بودند حس
" کنم. " درست می شه، همه چی درست می شه؟
.با سرش تأیید کرد، هر چند که می دانستم مانند همیشه حرفم را باور ندارد
" .کایروا به سرپرست خوابگاه گفت: " اینو تمیزش کنید و ببینید کسی چیزي دیده نه یا
سرانجام یک نفر فهمید من نباید آن جا باشم، بنابراین به دیمیتري دستور دادند که مرا از آنجا بیرون ببرد،
مهم نبود چقدر به آن ها التماس کردم گذارند پیش لیزا بمانم.دیمیتري مرا به سمت خوابگاه نوآموزان برد تا.
زمانی که به آنجا رسیدیم حرفی نزد اما. زمانی که رسیدیم گفت: " یه تو چیزي می دونی یه. چیزي راجع به
اتفاقاتی که افتاده می دونی.این مربوط به صحبتت با مدیر کایروا نیست؟ همونی که می گفتی لیزا در خطره؟
romangram.com | @romangram_com