#آکادمی_خون_آشام_(جلد_اول)_پارت_53
او هم یکی از معدود قدیس هاي موروي بوده، به همین دلیل کشیش دوست داشت زیاد راجع به آن حرف
.بزند
همه چیز را راجع به ولادمیر شنیده بودم،بارها و بارها،قبل از رفتنمان.عالیه.یکشنبه هاي زیادي براي شنیدن
.دوباره و دوباره ي داستانش داشتم
" .و سرانجام، همراه آنا، بوسیده شده ي سایه، ماند ... "
.سرم به را سرعت بلند کردم
چون لحظاتی در فکر فرو فته بودم نمی دانستم کشیش در حال حاضر در مورد چه چیزي حرف می اما.زد
آن کلمات در وجودم زبانه کشید.بوسیده شده ي سایه.مدتی می شد که این عبارت را نشنیده بودم، اما با
این وجود هیچ وقت فراموشش نکرده بودم به. امید اینکه کشیش به سخنرانی اش ادامه دهد منتظر ماندم، اما
.او لحظاتی قبل براي اجراي مرحله ي بعدي مراسم حرکت کرده بود و این یعنی پایان موعظه هایش
مراسم لحظاتی بعد پایان یافت و همگی برگشتند تا کلیسا را ترك کنند.لیزا هم داشت بلند می شد که گفتم:
" ." چند لحظه بیرون صبر کن، زود برمی گردم
راهم از را میان جمعیت باز کردم، مستقیم به سمت قسمت جلویی کلیسا، جایی که کشیش در حال صحیت
.با چند نفر بود، حرکت کردم
بی صبرانه منتظر ماندم تا حرف هایش تمام شود.ناتالی هم آنجا بود، داشت در مورد کاري که داوطلبانه می
.توانست انجام دهد، می پرسید
از دست این ناتالی!! همه جا مزاحم می شد.بالاخره سؤال هایش تمام شد از و کشیش فاصله گرفت، هنگام
.رد شدن از کنارم احوالپرسی ِ کوتاهی کرد
.کشیش مرا دید و یکی از ابروهایش بالا رفت
" .سلام رز، خوشحالم که دوباره می بینمت "
گفتم: " آره، منم همینطور، شنیدم داشتید در مورد آنا صحبت می کردید.راجع به این که چطوري اون
" بوسیده شده ي سایه بوده.این یعنی چی؟ مفهومش چیه؟
.اخمی کرد
کاملا مطمئن نیستم آنا. سال ها پیش زندگی می کرده.معمولا مرسوم بوده که مردم به خاطر بعضی اخلاق "
" .یا ویژگی هاي یه نفر بهش القابی رو می دادند.مثلا من خودم شاید به همین آنا می گفتم درنده خو
.سعی کردم ناامیدي را ام پنهان کنم
" آها.خب حالا کی بوده این آنا؟ "
" .این دفعه اخمش متفکرانه بود. " من که تو سخنرانی یه بار بهش اشاره کردم
" .اوه، خب، فکر کنم من، ام، نشنیدم "
" .سرش به را نشانه ي نارضایتی تکان داد و برگشت. " یه لحظه همین جا صبر کن
romangram.com | @romangram_com