#آکادمی_خون_آشام_(جلد_اول)_پارت_48

دادم، به ویژه به خاطر اینکه اجازه داده بود کریستین راجع به خون دادنم بداند.اگر این موضوع به بیرون
درز پیدا می کرد از کلک هر دویمان کنده بود و در این مورد نمی توانستم به کریستین اعتماد کنم.احتمالا
.قضیه را می گفت

.لیزا نگرانی دیگري داشت
" پرخاش کرد: " دوباره تو ذهن من بودي؟ اونم براي این مدت طولانی؟
او با بحث کردم. " از عمد این کارو نکردم فقط اتفاق افتاد.این مهم نیست، مهم اینه که بعدش چقدر با اون
" اونجا بودي؟
" .نه خیلی زیاد یه. جورایی ... باحال بود "
خب به هر حال دیگه نمی تونی همچین کاري بکنی.اگه بقیه بفهمن با اون رفت و آمد داري به چهارمیخ "
" .می کشنت
" با دقت نگاهش کردم." تو که از اون خوشت نمیاد ... میاد؟
" .مسخره کرد. " معلومه که نه
" خوبه، چون اگه بخواي بري دنبال یکی دیگه، آرون اذیت می شه "

آرون کسل کننده بود، اما بودن او با خطري نداشت.درست مانند ناتالی.چرا همه ي آدم هاي بی خطر شل و
.وِل هستند؟ شاید هم تعریف آدم بی خطر همین بود
" .او خندید." میا می خواد چشماي منو از کاسه در بیاره
می تونیم از شر اون خلاص شیم.آرون لیاقت کسیو داره که حداقل توي گَپ کیدز ) فروشگاهی که عموما "
" .لباس هاي بچه گانه دارد یا و سایز مدیوم دارد. ( خرید نمی کنه
" .رز، دیگه این حرف رو ها تموم کن "
" .به خاطر این می گی چون من دقیقا دارم چیزایی رو می گم که تو نمی خواي بشنوي "
لیزا در حالی که می خندید گفت: " اون فقط یه سال ما از کوچیکتره.باورم نمی شه که تو همش فکر می کنی
" .منم که به رو ما دردسر می اندازم
.همینطور که به سمت کلاس حرکت می کردیم لبخندي زدم و نگاهی زیر چشمی او به انداختم
" اما خودمونیم ها، آرون هم خیلی خوشگله.نه؟ "
" .لبخندم را پاسخ داد از اما چشمانم دوري کرد. " آره، خیلی خوشگله

" .اوه، دیدي گفتم.پس باید بري سراغش "
" .دیگه چی؟ همینطور دوست بمونیم خوبه "
" دوستایی که وقتی همو می بینن دست پاچه می شن؟ "
.چشمانش را چرخاند

romangram.com | @romangram_com