#آکادمی_خون_آشام_(جلد_اول)_پارت_46
راجع به چیزهایی که قبلا گفته بود فکر کردم.استریگوي ها شخصی را کشته بودند که او مسئول محافظتش
.بود
" این لردي که می گی، جلوي چشم تو کشته شد؟ "
سکوت کرد، معلوم بود که ذهنش جاي دیگري است.موروي ها همیشه توقع زیادي ما از داشتند، اما
.خودشان هم قبول داشتند که ما، کم و بیش، یه انسان هستیم
بناراین، محافظ و نگهبان کسی بود بودن هم مانند دیگر شغل ها بود.بعضی از نگهبانان سرسخت بودند، مانند
.مادرم.تعطیلات کمی داشتند و عهد کرده بودند هیچ گاه از کنار ِ موروي تحت محافظت شان دور نشوند
دیمیتري هم حالا شبیه ِ همان ها بود، احساس می کردم به خوبی می تواند یکی از آن نگهبانان ِسرسخت
.باشد
به نظر می رسید در یکی از غیبت هاي قانونی ِ دیمیتري، این اتفاق براي لرد تحت محافظتش افتاده و حال او
خودش را مقصر می داند.ظاهرا هنوز هم به طریقی خودش را سرزنش می کند در. حقیقت اگر اتفاقی براي
.لیزا می افتاد، من هم خودم را سرزنش می کردم
"هی، "
.ناگهان می خواستم او به روحیه بدهم
مگه تو واسه اینکه با نقشه بیاي دنبال رو ما و برگردونی بهت کمک شد؟ به خاطر این می گم که کارت "
.خیلی خوب بود.درسته مجبور بودي از و این حرفا، اما بازم کارت خوب بود
.ابرویش را کمی کج کرد.باحال بود اي. کاش من هم می توانستم همچین کاري بکنم
" داري به خاطر اون کار ازم تعریف می کنی؟ "
" .خب، آره از. اون جهنم ِ دفعه ي قبل بهتر بود که "
" دفعه ي قبل؟ "
" .آره، تو شیکاگو یه با. مشت سگ شکاري در افتادیم "
" .ولی آخه این دفعه ي اولی بود که ما شما رو پیدا می کردیم تو. پورتلند "
.از حرکات ِ کششی ام دست برداشتم و پاهایم را جمع کردم
امممم، فکر نکنم اون سگ هاي شکاري خواب و خیال بوده باشن.پس چه کس دیگه اي می خواسته اونا رو "
" .بفرسته؟ اونا فقط واسه ي موروي ها کار می کنن.شاید کسی راجع به فرستادنشون چیزي بهت نگفته
" .سهل انگارانه گفت: " شاید
.از روي صورتش می توانستم بگویم باور نکرده است
.بعد از تمرین به سمت خوابگاه نوآموزان برگشتم با. خود فکر می کردم
دانش آموزان موروي آن سوي محوطه، نزدیک به سالن ناهارخوري زندگی می کردند.زندگی سازمان دهی
.شده اي که بر پایه ي رفاه و آرامش شکل گرفته بود
romangram.com | @romangram_com