#آکادمی_خون_آشام_(جلد_اول)_پارت_40

موروي ها زنده بودند، استریگوي ها نامیرا. موروي ها فانی بودند، استریگوي ها جاودان.موروي ها متولد می
.شدند، استریگوي ها ساخته می شدند
.دو راه براي ساختن استریگوي وجود داشت
.راه اول : استریگوي ها می توانستند با یک گاز انسان ها، دمپایرها و موروي هارا تبدیل کنند
راه دوم : خود موروي با ها تعهد در برابر جاودانگی می توانستند تبدیل به استریگوي بشوند و بعد از آن باید
.براي خون خوردن طعمه از را عمد بکشد
.انجام این کار توسط تاریکی طراحی شده و بزرگترین گناه ممکن به حساب می آید

هر کدام از این راه بر ها خلاف ِ طبیعت ِ زندگی ِ موروي هاست.مورویی که راه تاریک را انتخاب می کند
قدرت و ها توانایی هایش از را دست خواهد داد به تا جادوهاي اصلی و دیگر نیروهاي دنیا دسترسی پیدا
.کند
به همین دلیل هم هست که دیگر قادر به ماندن زیر آفتاب نیستند چون قدرت این کار را براي قدرت برتر
.از دست داده اند
.این همان چیزي بود که براي والدین کریستین هم اتفاق افتاده بود، آن ها استریگوي بودند
فصل پنجم
.آن ها استریگوي بودند، به یا عبارتی دیگر استریگوي شده بودند
گروه بزرگی از نگهبانان همواره استریگوي را ها شکار کرده و می کشتند.اگر شایعه ها حقیقت داشتند،
.کریستین در زمان خردسالی شاهد همه ي این تعقیب و گریزها بوده
هر چند آن زمان او خودش آن زمان استریگوي نبود، اما همه می دانستند با راه تاریکی که در پیش گرفته
.فاصله ي چندانی هم با تبدیل شدن ندارد

در حال حاضر کریستین چه استریگوي بود، چه نبود، او به اعتماد نداشتم او. یک احمق بود، آهسته به لیزا
.گفتم از آن جا خارج شود، اما انگار لیزا صدایم را نشنید.لعنت به این پیمان ِ یک طرفه
" لیزا پرسید: " تو اینجا چی کار می کنی؟
!خب معلومه "
منظره هاي این اتاق رو دید می زنم.اون صندلی که روش بِرِزنته رو می بینی؟
این موقع سال دوست داشتنی به نظر می رسه! اون طرف، یه جعبه داریم که توش از پر نوشته هاي سنت
" !ولادمیر مقدس و احمقه.والبته اون میز منحصر به فرد ِ بدون پایه رو هم نباید فراموش کنیم
" .حالا هر چی "
.نگاه لیزا به سمت در چرخید، می خواست آن را جا ترك کند اما کریستین سد راهش شده بود
.کریستین بحث را شروع کرد
" خودت چی؟ چرا این بالایی؟ مگه جشنی چیزي نداري که بهش برسی؟ "

romangram.com | @romangram_com