#آکادمی_خون_آشام_(جلد_اول)_پارت_36
موروي زیبایی بود، با موهاي قهوه اي مایل به سرخ و استخوان هاي گونه ِ ي کشیده.کاملا مطمئن بودم
.دیوانه اي بیش نیست
"او می گفت: " هیچ وقت نمی دونین کی داره تماشاتون می کنه،
.به چابکی دور کلاس می چرخید به و همه ي بچه ها نگاهی می انداخت
" .یا اینکه چه کسی دنبالتونه.بهتره یه جاي امن بمونین، همیشه بهتره که یه جاي امن بمونین "
.ما زیر لبی هرهر می خندیدیم، کاري که همیشه با معلم ها بدگمان و عجیب و غریب انجام می دادیم
" .لیزا پرسید: " چی شده
.متوجه شده بود در افکارم غرق شده ام
" .آهی کشیدم. " هوم؟ هیچی، فکر می کردم
.داشتم سعی می کردم که خواسته هایم با را چیزهایی که براي او بهتر است تطبیق بدهم
" .لیز، فکر می کنم بتونیم بمونیم ... اما چند تا شرط داره "
.حرفم به را او خنده انداخت
" حالا رز می خواد اتمام حجت کنه، ها؟ "
" .جدي می گم "
.جدي بود جمله اي بود که زیاد نمی گفتم
می خوام از سلطنتی ها دور بمونی.منظورم ناتالی اینا نیست، بقیه رو می گم.افراد قدرتمند.کامیل، کارلی.اون "
" .گروهشون
" خنده اش تبدیل به تعجب شد. " داري جدي می گی؟
" .الته که جدي ام، تو هیچ وقت شبیه اونا نبودي "
" .تو بودي "
" .نه، جدا .نه من فقط چیزي رو که اونا پیشنهاد می کنن دوست دارم.جشن و این چیزا "
" با شک نگاهی کرد. " الان می تونی بدون اینا ادامه بدي؟
" البته که می تونم، تو پورتلند مگه دور از همه ي این چیزا زندگی نکردیم؟ "
" .آره خب، ولی این فرق می کنه "
.چشمانش از خیره گی در آمد، به چیز دیگري هم متمرکز نشد
" .اینجا ... اینجا فرق داره.نمی تونم نادیده بگیرمش که "
" .سعیتو بکن. ناتالی هم طرف این چیزا نمی ره "
پاسخ داد: " ناتالی لقب خانوادشو به ارث نبرده، ولی من چرا.من باید تو جمع باشم، باید با بقیه ارتباط برقرار
" ... کنم.آندره
romangram.com | @romangram_com