#آکادمی_خون_آشام_(جلد_اول)_پارت_33


" واسه خون چی کار می کردي، لیزا؟ "
کل میز پرسشگرانه را ما نگاه می کردند، لیزا بی حرکت نشسته بود، اما من ناگهان دخالت کردم، بدون
.دردسر دروغی بر لب هایم آمد
" .اوه، ام ... آسون بود.خیلی از انسان ها هستن که می خوان این کارو برامون بکنن "
" یکی از دوستان ناتالی با چشمان باز پرسید: " جدي؟
آره.همه جا می تونی پیداشون کنی.اونا خودشون دنبال یکی می گردن که از خماري در بیان، و راستش "
هیچ وقت هم نمی فهمن یه خون آشام این کارو براشون می کنه چون قبلا این قدر مست هستن که چیزي
" .یادشون نمی یاد
اطلاعات سربسته ته ام کشیده بود، بنابراین خیلی عادي شانه اي بالا انداختم و اعتماد به نفس کاذبی به
.خود گرفتم به. نظر نمی رسید هیچ کدام از آن ها چیز بیشتري بدانند
" .همونطوري که گفتم، کار راحتیه.تقریبا راحت از تر خون دهنده هاي خودمون "
.ناتالی بالاخره پذیرفت و دوباره به موضوع دیگري پرید.لیزا نگاه قدرشناسانه اي به من انداخت

.دوباره مکالمه را نادیده گرفتم و سعی کردم چهره هاي قدیمی را نگاهی بیاندازم و ببینم کی به کی بود
میسون با یک گروه از نوآموزان آن طرف نشسته بود، نگاه من را دید، لبخندي زدم.نزدیک او موروي هاي
.سلطنتی نشسته بودند به. چیزي می خندیدند.آرون و دختر مو بور هم در میانشان بود
" سرم را برگرداندم و حرف ناتالی را قطع کردم.گفتم: " هی ناتالی، دوست دختر جدید آرون کیه؟
" .ها؟ اُه، میا رینالدي "
" با دیدن چشمان خالی ام پرسید: " اونو یادت نمی یاد؟
" باید یادم بیاد؟ اصلا وقتی ما می رفتیم اینجا بود؟ "
" .ناتالی گفت: " همیشه همین جا بوده، فقط یه سال ما از کوچیکتره
.نگاه پرسشگرانه اي به لیزا انداختم که شانه اي بالا انداخت
" .پرسیدم: " چرا این قدر ما از دلخوره؟ هیچ کدوم ما از که حتی نمی شناسیمش

ناتالی جواب داد: " نمی دونم.شاید راجه به آرون حسوده.خب اون وقتی شما رفتین جزو متعجب ها هم
نبود.خیلی مشهوره، خیلی سریع مشهور شد از. خانواده ي سلطنتی یه یا همچین چیزي نیست اما یه دفعه
" ... شروع کرد به قرار گذاشتن با آرون، اون
" ... حرفش را بریدم:" باشه، ممنون.کامل بود
.چشمانم از چهره ي ناتالی بر روي جسی زکلوس درست زمانی که از کنار میز ما رد می شد افتاد
آه،جسی را او. فراموش کرده بودم.دوست داشتم با میسون و بعضی از نوآموزان بگردم اما بحث جسی کاملا
فرق داشت با. میسون .ا.ل س می زدم فقط براي اینکه بیکار نباشم اما. با جسی .ا.ل س میزدم به امید اینکه یه

romangram.com | @romangram_com