#آکادمی_خون_آشام_(جلد_اول)_پارت_28
به نظرم این تو از گاراژ اومده باشه. فکر می کردم دراگومیرها ارزش داشته باشن. " کلمه ي دراگومیر را "
.با تحقیر شدیدي گفت
شانه اش را گرفتم را او و عقب کشیدم.دختر ِ زیاد سبکی بود، یک متر سکندري خورد و نزدیک بود زمین
.بیافتد
" .گفتم: " ارزش داشته که تونستی حرفتو تموم کنی و سالمی
فصل چهارم
خدا را شکر حواس همه ي افراد ِ حاضر در ناهار خوري به را خودمان جلب نکرده بودیم، فقط عده ي کمی
.آن هم در حال رد شدن ما به زل زده بودند
" دختر عروسکی پرسید: " فکر کردي داري چه غلطی می کنی؟
.چشمان آبی رنگش با خشم برق می .زد حالا می توانستم از نزدیک نگاهی او به بیاندازم
همانند بیشتر موروي ها باریک بود اما از نظر قد به بلندي آن ها نبود و همین تا اندازه اي را او کوچک تر
نشان می داد.لباس کوتاه پر زرق و برق ِ بنفش رنگی پوشیده بود و مرا یاد لباس هایی که موقع ولخرجی در
در فروشگاه ها پرو می کردم، می انداخت، اما با یک بررسی دقیق تر می شد طراح آمریکایی لباس
.راتشخیص داد
" !دست به سینه شدم. " گم نشدي دختر کوچولو؟ مدرسه ابتدایی تو محوطه ي غریبه ها
" .گونه هایش قرمز شدند. " دیگه هیچ وقت به من دست نمی زنی، بخواي اذیتم کنی اذیتت می کنم
اوه خداي من، عجب تهدیدي! فقط تکان دادن سر لیزا من از را جواب دادن بازداشت،تصمیم ساده تري
.گرفتم
گفتم: " اگه دوباره سر به سر هر کدوم ما از دو تا بذاري، دو تکه ت می کنم.اگه باور نمی کنی برو از داون
" .یارِو بپرس، ببین سال نهم چه یلایی سر دستش آوردم.احتمالا جناب عالی اون موقع تو خواب ناز بودي
بلایی که سر داون آورده بودم تنها خرابکاري ام نبود اما. صادقانه انتظار نداشتم وقتی به را او سمت درختی
.هل می دادم یکی از استخوان هایش بشکند
با آن اتفاق نامم به عنوان شخص خطرناك و پرادعایی بر سر زبان ها افتاد.داستان شکل غیر واقعی به خود
گرفته بود از. تصور اینکه هنوز هم در جمع راجه به آن اتفاق حرف می زدند،خوشم می آمد.صورت آن دختر
.می گفت هنوز هم همینطور است
یکی از اعضاي پرسنل بازرسی که در آن اطراف قدم می زد، با سوءظن چشمانش بر را روي ملاقات کوتاه
" .ما چرخاند.دختر عروسکی عقب رفت، بازوي آرون را گرفت و گفت : " " بیا بریم
" .تازه یادم آمدم آرون هم آنجاست با. خوشرویی گفتم : " سلام آرون، از دیدن دوباره ت خوشحال شدم
او سریع با سرش سلامی داد و همانطور که دخترك را او می کشید، لبخند ناراحتی .زد شبیه همان آرون قبل
.بود.خوب و بانمک، اما اهل دعوا نبود
romangram.com | @romangram_com