#آکادمی_خون_آشام_(جلد_اول)_پارت_147

صورتش خونسرد بود و حالت چهره اش محکم و جدي با. موهاي مرتب و بافته شده اش که با روبان
فرانسوي بسته شده بود و کت ابریشمی که روي لباسش پوشیده بود به نظر می رسید همین الان می تونه
.جاي خانواده اش رو توي شورا بگیره
تذکر دادم : " مجبوري همه چیز رو بی خیال شی. هیچ شفایی ، مهم نیست که اون حیوون چقدر خوشگل و
" .نازه و هیچ وسوسه اي براي ترغیب کردن سلطنتی ها در کار نباشه
" با جدیت سرش را تکان داد . " می تونم انجامش بدم. این باعث می شه احساس بهتري داشته باشی؟

" .آره ، اما وقتی احساس بهتري دارم که جادو رو کاملا متوقف کنی و دوباره با ناتالی باشی "
" . می دونم اما الان نمی تونم متوقفش کنم، حداقل الان نه "
نمی توانستم را او وادار به انجام کاري بکنم ) فعلا ( اما همین که دیگر قدرت هایش را کمی کنار می
.گذاشت آرامم می کرد
کوله پشتیم را برداشتم ، دوباره براي تمرین دیر کرده بودم. گفتم : " بسیار خوب ، می تونی با اون دار و
" .دسته ي لوس و بداخلاق بازي کنی تا زمانی که بتونی بقیه ي چیزها رو کنترل کنی
با تردید گفتم : " و می دونی که واقعا به هدفی که با آرون و میا داشتی رسیدي مجبور نیستی با آرون باشی
" .به خاطر اینکه می خواي با سلطنتی ها باشی
" چرا من دارم احساس می کنم که تو دیگه از اون خوشت نمیاد ؟ "
من ازش خوشم میاد تقریبا به همون اندازه اي که تو ازش خوشت میاد و ، فکر نمی کنم مجبور باشی "
" .عشق آتیشینی نسبت به کسی که فقط یکم ازش خوشت میاد داشته باشی
لیزا چشم هایش را گشاد کرد تا شگفت زده گیش را نشان بدهد : " این رز هاتاوي که داره صحبت می کنه
" تو ؟ اصلا ح شدي یا کسی پیدا شده که اون رو بیشتر از یکم دوست داري؟

با ناراحتی گفتم : " هی ، من فقط دارم سعی می کنم مراقب تو باشم و قبلا متوجه نشده بودم که آرون چقدر
" . کسل کننده است
" .با تمسخر گفت : " تو فکر می کنی همه کسل کننده ان
" .کریستین کسل کننده نیست "
قبل از اینکه جلویش را بگیرم از دهنم پرید. خنده اش متوقف شد. " اون یه احمقه. یک روز بدون اینکه هیچ
. دلیلی داشته باشه دیگه با من حرف نزد. " دست هایش م به را قفل کرد
" به و هر حال تو ازش متنفر نیستی ؟ "
" . می تونم ازش متنفر باشم و بازم فکر می کنم اون جالبه "
اما من شروع کردم به فکر کردن راجع به اشتباه بزرگی که درباره ي کریستین مرتکب شده بودم.اون
غیرعادي و تاریک بود و دوست داشت با آتیش به مردم حمله کنه ، درسته از لی و طرف دیگه باهوش و
.بامزه بود و بعضی وقت ها تاثیر آرامش بخشی روي لیزا داشت

romangram.com | @romangram_com