#آکادمی_خون_آشام_(جلد_اول)_پارت_146
" نمی دونم کدومش دیوانه کننده تره : این چیزهایی که داري بهم می گی یا این حقیقت که تو براي
" .فهمیدن اینا رفتی سراغ مطالعه
" .خندیدم . به خاطر همین شوخی احساس خلاصی می کردم . " هی ، منم می دونم چطوري کتاب بخونم
" .خندید. " میدونم میتونی . اینم می دونم که یک سال طول کشید تا رمز داوینچی رو بخونی
" . اون تقصیر من نبود و تلاش نکن تا موضوع رو عوض کنی "
" .لبخندي زد و بعد آه کشید. " نمی کنم. فقط نمی دونم درباره ي همه ي اینها چه فکري بکنم
چیزي نیست که درباره اش فکر کنی . فقط کارهایی رو که ناراحتت می کنه انجام نده . یادت میاد قرار "
" . بود میانه رو باشی. همون طوري عمل کن. خیلی راحت تره
" . سرش رو تکون داد . " نمی تونم انجامش بدم ، هنوز نه
چرا ؟ نه من قبلا بهت گفتم ... " ساکت شدم . تعجب می کردم که چرا تا حالا این را نفهمیدم. " فقط میا "
نیست. تو همه ي این کارها رو انجام میدي چون فکر می کنی که باید انجام بدي . هنوز تلاش می کنی تا
" .مثل آندره باشی
" ... والدینم می خواستن که من "
" .والدینت می خواستن خوشحال باشی "
" .به این راحتی نیست رز. نمی تونم تا ابد مردم رو نادیده بگیرم. منم سلطنتی ام "
" .بیشترشون عوضی ان "
و بیشترشون دارن تلاش می کنن موروي رو ها سازمان دهی کنن. آندره این رو می دونست. اون مثل بقیه "
" .نبود و کاري رو که باید ، انجام می داد ، چون می دونست که چقدر اون ها مهمن
خب شاید این یه مشکل باشه . ما داریم فقط با توجه به خونواده تصمیم می گیریم که کی مهمه با و ، افراد "
سرخوشی که تصمیم رو ها می گیرن کاري نداریم. این همون دلیلیه که تعداد موروي ها داره کم می شه و
" . ه.ز.ر.ه اي مثل تاتیانا ملکه اس. شاید یک سیستم سلطنتی جدید لازمه
" .دست بردار ، رز همیشه اینطوري بوده . براي قرن هاست که این طوریه . مجبوریم باهاش کنار بیایم "
بهش خیره شدم . ادامه داد : " باشه . این چطوره تو ؟ نگرانی مثل اون ها بشم ، مثل خانم کار و سنت
ولادمیر ، درسته ؟ خب اون گفت که نباید از قدرت هام استفاده کنم چون ممکنه همه چی رو بدتر کنه اگه
" . این کار رو بکنم . اگه متوقفش کنم چی ؟ وسوسه ، شفا دادن ، همه چی
" چشم هام رو تنگ کردم : " می تونی این کار رو انجام بدي ؟
آسون شدن کارها با وسوسه به کنار ، تمام مدت این چیزي بود که من می خواستم انجام بده. افسردگی اون
از وقتی شروع شد که این قدرت ها خودشون رو نشون دادند. درست بعد از تصادف. مجبور بودم باور کنم
.که این به ها هم ربط دارند مخصوصا با واضح بودن مدرك و ها همچنین هشدار خانم کارپ
" .آره "
romangram.com | @romangram_com