#آکادمی_خون_آشام_(جلد_اول)_پارت_135
کارلی ، آرون و چند نفر دیگر از سلطنتی ها دور هم نشسته بودند و می خندیدند به و موسیقی بلند گوش
.می کردند و شیشه هاي ویسکی را رد و بدل می کردند. بدون میا ، بدون جسی
چند لحظه بعد متوجه ناتالی شدم. گوشه ایی خارج از گروه نشسته بود. کاملا واضح بود که نمی داند باید
.چطور با بقیه رفتار کند. تردیدش کاملا واضح بود
.لیزا روي پایش تلو تلو خورد ، احساسات محوش نشان می دادند مدتی است که مست کرده است
" .گفت : " رز. " با لبخندي خیره کننده به سمت میسون برگشت و گفت : " تو آوردیش
" .او خم شد و گفت : " در خدمتم
.امیدوار بودم میسون تنها این واکنش را براي هیجانش بروز داده باشد نه ، وسوسه ي لیزا
" .لیزا دستش را دور کمر من حلقه کرد و مرا به سمت بقیه کشید و گفت : " بیا پیش ما
" براي چی دارین امشب جشن می گیرین ؟ "
" نمی دونم. خلاص شدن تو براي امشب چطوره ؟ "
چند نفر به سلامتی من لیوان هایشان را بالا گرفتند و نوشیدند . زندر بادیکا دو لیوان دیگر پر را کرد به و
دست من و میسون داد . لیوانم با را لبخند گرفتم ، در حالی که اصلا حس خوبی نسبت به این مهمانی
نداشتم. در زمانی نه چندان دور به چنین مهمانی خوش آمد می گفتم و در سی ثانیه مشروبم را می خوردم .
این که سلطنتی با ها لیزا مثل یک الهه رفتار می کردند مرا اذیت می کرد ، انگار هیچ یک از آنها به خاطر
.نمی آورد من همان کسی هستم که متهم به .ح.ا.ف ش ه. خونی هستم
لیزا علی رقم اینکه لبخند می زد و می خندید کاملا ناراحت بود. پرسیدم : " ویسکی از رو کجا گیر آوردین
" ؟
" .آرون که خیلی نزدیک به لیزا نشسته بود جواب داد : " آقاي ناگی
همه می دانستند که آقاي ناگی بعد از مدرسه همیشه مست بود و انباري از مشروب در محوطه ي آکادمی
نگه می داشت او. همیشه مکان هاي جدید براي پنهان کردن بطري هایش می یافت و دانش آموزان هم
.همیشه آنها را پیدا می کردند
لیزا به شانه آرون تکیه داد : " آرون کمکم کرد که برم تو اتاقش و اینارو بردارم . توي کمد رنگ ها قایمش
" .کرده بود
همه خندیدند و آرون نگاهی حاکی از پرستش مطلق او به انداخت . جالب اینجا بود که لیزا از هیچ وسوسه
.اي روي او استفاده نکرده بود او. دیوانه ي لیزا بود ، همیشه
" چند لحظه بعد ، میسون آرام در گوشی پرسید : " چرا نمی خوري ؟
نیم نگاهی به لیوانم انداختم و تقریبا غافلگیر شدم ، تقریبا پر بود. " نمی دونم . فکر نمی کنم نگهبان ها اجازه
" .داشته باشند در حال خدمت مشروب بخورند
romangram.com | @romangram_com