#آکادمی_خون_آشام_(جلد_اول)_پارت_132

وقتی دید چه کاري باید انجام دهد، با عجله به سمت تالار ناهارخوري حرکت کرد و من هم به سمت کلاس
.تمرینم رفتم
فصل پانزدهم
میسون پیغام مرا رساند او. من را روز بعد ، قبل از مدرسه پیدا کرد . جعبه اي از پر کتاب را نگه داشته
.بود
" .گفت : " آوردمشون. زودتر بگیرشون قبل از اینکه براي صحبت کردن با من تو دردسر بیفتی
. جعبه را در دستم گذاشت از ، وزنش نالیدم
" پرسیدم : " کریستین اینا رو بهت داد؟
" آره یه ، جوري برنامه ریزي کردم که کسی نفهمه . اون برخورد خاصی داره تا ، حالا دقت کردي؟ "
" .آره ، کردم. " لبخندي او به جایزه دادم ، که با چشمانش آن را خورد . " ممنونم ، این خیلی ارزش داره "

کتاب به را ها اتاقم بردم . مسخره بود ، کسی که آن طور از درس خواندن گریزان بود ، می خواست کتاب
هاي چرند و خاك گرفته ي قرن چهاردهم را بخواند. وقتی اولین کتاب را باز کردم ، حدس زدم این ها باید
بارها از روي نسخه اصلی بازنویسی شده باشند ، احتمالا کتاب اصلی این قدر قدیمی و دست نخورده باقی
.مانده است که تکه تکه شده باشد
بعد از بررسی کتاب ها فهمیدم آن به ها سه دسته تقسیم می شوند : کتاب هایی که بعد از مرگ سنت
ولادیمیر نوشته شده بودند ، آن هایی که در طول حیات او توسط شخص دیگري نوشته شده بودند و یک
.دفتر خاطرات که توسط خود او نوشته می شده است
سعی کردم حرف هاي میسون راجع به منابع اولیه و ثانویه به را خاطر بیاورم . دو گروه آخر مطالبی بودند
.که من به آن ها احتیاج داشتم
هر کسی که این کتاب را ها بازنویسی کرده بود به ، حد کافی آنها را تغییر داده بود تا مجبور نباشم انگلیسی
.قرون وسطی را تحمل کنم یا ، حتی روسی ، احتمالا سنت ولادیمیر در چنین کشور کهنی زندگی می کرده
امروز ، مادر ساوا را که مدتی بود از درد معده اش رنج می برد شفا دادم . بیماري او کاملا از بین رفته است
، ولی خداوند نخواست که چنین کاري به را آسانی انجام دهم. احساس ضعف و سرگیجه می کنم و جنون
سعی دارد ذهن مرا تسخیر کند . هر روز خدا به را خاطر آنا ، بوسیده شده ي سایه ، تشکر می کنم. بدون او
.، هرگز نمی توانستم تحمل کنم

باز هم آنا ، بوسیده شده ي سایه. ولادمیر درباره او زیاد حرف می زد. دفتر خاطراتش بیشتر از پر موعظه
بود ، مانند آنچه در کلیسا شنیده بودم ، ولی در بقیه موارد مثل دفتر خاطرات بود : این که چگونه هر
روزش را می گذرانده است و اگر این فشار روانی هولناك نبود ، تمام عمرش به را شفا دادن مردم مریض و
حتی گیاهان می گذراند. در هنگام قحطی محصولات مزارع را بارور می کرد و ،. حتی گاهی غنچه به را
.شکفتن وا می داشت

romangram.com | @romangram_com