#آکادمی_خون_آشام_(جلد_اول)_پارت_131
.با کمی احساس گناه، بحث به را موضوع هاي عاشقانه تغییر دادم که به دنبالش میسون برافروخته تر شد
کنار به او دیوار تکیه دادم ، طوري که آرنج هایمان در تماس باشند ، که این تماس باعث به وجود آمدن
.لبخند کمرنگی در او شد
میدونی ، من هنوز با کارهاي قهرمانانه تو ي موافق نیستم. ولی تو اون رو ها ترسوندي ، که تقریبا با ارزش "
" .بود
" ولی تو موافق نیستی ؟ "
" .انگشتانم را روي بازو به او حرکت درآوردم. " ، نه منظورم اینکه ، در اصل چیز خوبیه ، اما در عمل نه
خندید. " اینطوري که می گی نیست. " دست مرا گرفت و نگاه عاقل اندر سفیه به من انداخت. " بعضی
" .وقت ها باید نجاتت بدم
" .فکر کنم از اینکه دیگران رو مدام نجات بدي خسته می شی "
.منم فکر می کنم تو نمی دونی چی منو خسته می کنه. نجات دادن دوشیزه خانمی مثل شما باعث افتخاره "
"
بحث را تمام کردم تا میسون بیشتر از این از کلمه ي دوشیزه استفاده نکند. " پس ثابت کن. یه لطفی در
" .حق من بکن تا بهم ثابت بشه
" .سریع گفت : " حتما فقط اراده کن . "" باید یه پیغام به کریستین ازرا بدي
" اشتیاقش با شک و تردید همراه شد. " چی ... تو ؟ که جدي نمی گی ؟
" .چرا کاملا جدي دارم می گم "
" .رز ... من نمی تونم با اون حرف بزنم . تو که می دونی "
فکر کردم قراره بهم کمک کنی. فکر کنم کمک کردن یه به دوشیزه با افتخارترن کاریه که می شه انجام "
" .داد
" .الان دقیقا نمی دونم چقدر افتخار این وسط وجود داره "
.با سوزنده ترین نگاه ممکن او به خیره شدم
" می خواي چی بهش بگم ؟ "
بهش بگو من به کتاب هاي سنت ولادیمیر نیاز دارم . همونایی که توي جعبه . ان باید اونا رو سریعتر به "
" .من برسونه. بگو به خاطر لیزاست. بهش بگو ... بگو که شب ِ گردهمایی بهش دروغ گفتم
" . تاملی کردم . " بگو متاسفم
" .این هیچ معنایی نداره "
" نباید هم داشته باشه. فقط انجامش بده ، لطفا ، باشه؟ "
.دوباره لبخند زیبایی زدم
romangram.com | @romangram_com