#آکادمی_خون_آشام_(جلد_اول)_پارت_13


سر تکان دادم و سعی کردم شوکم از را دیدنش پنهان کنم.وقتی از ما آکادمی رفتیم او مریض بود ،. اما این
.... این وحشتناك بود
او پدر ناتالی بود،تنها چهل سال یا کمی بیشتر سن داشت، اما دو برابر پیر به تر نظر می رسید.رنگ پریده ،
.پژمرده .دست هاي لرزان
قلبم با نگاه او به می شکست با. وجود تمام مردم بیماري که در دنیا وجود داشتند منصفانه نبود که او چنین
.مرضی بگیرد، مرضی که داشت را او در جوانی می کشت و نهایتا از شاه شدن محرومش می کرد
اگچه او حقیقتا عمویش نبود ) موروي از ها روابط فامیلیشان خیلی کم استفاده می کنند، مخصوصا که از نوع
شاهانه باشد. ( ویکتور دوست صمیمی خانواده ي لیزا بود و بعد از اینکه آن ها مردند آمد به تا لیزا کمک
.کند را او. دوست داشتم، تنها کسی بود که اینجا از دیدنش خوشحال بودم
کایروا چند لحظه ي دیگر هم به آنها فرصت داد و سپس به صورتی خشک و رسمی لیزا را فراخواند بر تا
.روي صندلی بنشیند
.زمان سخنرانی بود

این یکی از ... یکی از صفت هاي خوب کایروا بود، که وقتی چیزي می گفت بر آن تسلط داشت.حاضر بودم
قسم بخورم این تنها دلیلی بود که به او قسمت مدیریتی مدرسه آورده شده، زیرا هنوز نشانه هایی او از می
.دیدم که در واقع شبیه بچه ها بود
.پرخاش کردن عموما اصل موضوع سخنرانی را تشکیل می داد، رفتاري خودخواهانه و بی مسئولیت ... آه
خودم را در شرایطی می دیدم که در حال صفحه چینی و توضیح دلایلی منطقی در مورد فرار از پنجره ي
.دفترش بودم
زمانی که سخنرانی دراز و آتشین به سمت من گرفته شد ... خب، زمانی بود که اشتباهاتم را درك می
.کردم
شما دوشیزه هاتاوي، مقدس ترین پیمان در میان گونه رو ما ي شکوندید: پیمان ِ نگهبانی که موظف به "
محافظت از موروي هست.اون یه اعتماد بزرگ محسوب می شه ، اعتمادي که با تو دور کردن ِ خود صرانه
ي پرنسس از اینجا زیر پا گذاشتی.استریگوي ها عاشق این هستن که دراگومیرها رو تموم کنن؛ممکن بود
" .براشون این کار رو راحت تر کنی
لیزا قبل از اینکه من حرفی بزنم صحبت کرد، صدا و صورتش آرام بود، برخلاف احساس نا آرامی که
" .داشت. " رز منو ندزدید، خودم می خواستم برم.اونو سرزنش نکنین

خانم کایروا صدا نا خوشایندي براي هر دویمان در آورد و در دفتر قدم برداشت، دستانش پشت کمر
.باریکش جمع شده بود
دوشیزه دراگومیر ، حتی اگر شما نقشه ي فرار رو کشیده باشید هنوز هم این مسئولیت اونه که تضمین کنه "

romangram.com | @romangram_com