#آکادمی_خون_آشام_(جلد_اول)_پارت_119
وقتی احساساتش خیلی قوي ) شور و هیجانی ( می شد به یک محل پر سر و صدا می رفت. باز هم سعی
کردم آنچه را که قبلا انجام می دادم را انجام بدم. ذهنم را باز کردم به ، زمانی که جاسوسی و او کریستین
را می کردم . به اعماق افکارش . نفس عمیقی کشیدم. چشمهایم را بستم.تمرکز ذهنی هنوز برایم آسان نبود
اما در نهایت موفق به عبور از ذهنش شدم. داخل ذهن او بودم و دنیا را مانند او تجربه می کردم بر او.
اساس برنامه ي کلاسی اش در کلاس ادبیات آمریکایی ایستاده بود ، اما او هم مثل اغلب دانش آموزها
فعالیتی نمی کرد و او. کامیل کنتا در کنار یک دیوار ، دور از بقیه کلاس لم داده بودند و آهسته پچ پچ می
.کردند
" .کامیل گفت: " خرس گنده
ابروهاي صورت زیبایش در هم کشیده شد. یک دامن آبی مارك ویلولت لایک پوشیده بود که به اندازه ي
.کافی کوتاه هست که پاهاي بلندش را نشان بدهد و همچنین احتمالا لباس فاخرش به را رخ کشید
اگه تو قبلا اونو گاز می گرفتی زیاد عجیب نیست که الان معتاد شده باشه و بخواد این کارو با جس انجام "
" .بده
لیزا با اصرار گفت: " اون این کارو با جس انجام نداده.تازه ما باهم س.ك.س نداشتیم . فقط تغذیه کننده
" .نداشتیم. همین
لیزا همه توجهش را روي کامیل تمرکز کرده و لبخند زد. این مسئله آنقدرها هم که دیگران واکنش نشان
.می دادند مهم نبود. به نظر می رسید کامیل بطور جدي به این موضوع شک دارد
.هر چه بیشتر به لیزا زل می زد چشمانش خیره تر می شد.نگاهی خالی و تهی او به انداخت
" لیزا پرسید: " خب؟
" .صدایش مثل ابریشم لطیف بود. " این مسئله اونقدر ها هم مهم نیست
.کامیل ابروهایش در هم رفت و سعی کرد نیروي وسوسه ي لیزا بشکند
حقیقت این بود که این اتفاق به صورت باور نکردنی بعید به نظر می رسید.همانطور که کریستین گفته بود
استفاده از آن روي موروي به تا ها حال اتفاق نیافتاده بود. اگر چه کامیل سرسختانه با آن مبارزه می کرد اما
" .سرانجام به آرامی گفت: " بله واقعا مسئله مهمی نیست
" .لیزا گفت: " و جس داره دروغ می گه
" .کامیل سر تکان داد و گفت: " مطمئنا داره دروغ می گه
فشار ذهنی زیادي که لیزا براي مهار کردن نیروي وسوسه بکار می برد از درون را او می سوزاند. این کار
.انرژي زیادي می گرفت و هنوز لیزا در آن حرفه اي نشده بود
" شما بچه ها امشب چکاره اید؟ "
" .من و کرلی می خوایم براي امتحان متیسون تو اتاق کرلی درس بخونیم "
" .منو هم دعوت کنین "
romangram.com | @romangram_com