#سه_دوست_پارت_94
***
جونی تو بدنم نمونده بود ... وقتی فهمیدم زهرا کجاست نفسم بند اومد ...
از تاکسی پیاده شدم و پولشو حساب کردم و رفتم تو ...
از خانمی که اونجا ایستاده بود پرسیدم :
-سلام خانم .. زهرا شاهد کجاست ؟؟
توی مانیتورش نگاه کرد و گفت :
--باید برین طبقه دوم .. اتاق 419 ..
رفتم بیرون ...
چند تا دختر با لباسای صورتی رنگ نشسته بودن روی صندلیا و بدون هیچ حرف یا حرکتی داشتن به رو به رو نگاه میکردن ...
پیر زنا و پیر مردا توی محوطه با عصا راه میرفتن ...
محیط خیلی بدی بود..
سریع خودمو رسوندم به اتاقی که زهرا توش بود ...
romangram.com | @romangram_com