#سه_دوست_پارت_92





-هاااااا ؟؟؟کجاس ؟؟؟ توروخدا میترا .. بگووو





میترا : خودت بفهمی بهتره .. من نمیتونم بگم ...





بغلم کرد ... همدیگه رو بوسیدیم .. برام سخت بود از میترا جدا بشم .. گریه کردم .. بوسیدمش ...





-خیلی بی وفایی میترا ..





میترا : میترا فدات رزی ...





بوسیدم و دسته چمدونشو گرفت توی دستشو یه نگاه دیگه بهم کرد و گفت :





میترا : هر جا که رفتم بهت خبر میدم اجی ..





پشتشو به من کرد و رفت ..





رفت ...





رفت..





به همین راحتی ...





به همین راحتی من و میترا از هم جدا شدیم .. از هم دور شدیم ..


romangram.com | @romangram_com