#سه_دوست_پارت_82
-باشه مامانی ..
مادرش رفت توی اتاق تا لباساشو عوض کنه ...
میترا خیارا رو برداشت و رفت سمت سینک .. بعد از سشتن خیار ها و کاهو ها ..اونا رو با یه سینی به پذیرایی برد .. روبه روی تلوزیون نشست و کنترل رو از مهتا گرفت و کانال رو عوض کرد که با جیغِ مهتا رو به رو شد ..
--نههههههههه .. الان نینجا دارههههههه ..
-آجی بذار منم یه فیلمی نگاه کنم ... میخوام برات سالاد کاهو درست کنمااااا ..
مهتا با ناراحتی از روی کاناپه پرید پایین و رفت سمت اتاقشون .. درو بست .. میترا به صفحه تلوزیون خیره شد ..
همزمان مشغول خرد کردن خیار هم شد ..
نیم ساعتی گذشته بود که کارش تموم شد .. سالاد رو برداشت و برد توی آشپزخونه ..روش پلاستیک کشید و گذاشتش توی یخچال ..
در یخپالو بست و از آشپزخونه بیرون رفت ...
مادرش خوابیده بود .. مهتا هم توی اتاق بود ..
زنگ زده شد ...
رفت سمتِ آیفون ...
romangram.com | @romangram_com