#سه_دوست_پارت_18

با اجازه ی بزرگترا بله .





سریع از زیر تور صورتشونو بوسیدم و قند هایی که روی تور بود و ریختم رو سرشون .بعد از گرفتن امضاها ، طلا هایی که از قبل برای نگار خریده بودیمو از کیفم درآوردم و گرفتم سمت نیما . حلقه ها رو از توش درآورد و با نگاه کوچیکی که به نگار انداخت حلقه رو فرو کرد توی دستش . هم شروع کردن ب دست زدن و کِل کشیدن . نگار هم حلقه رو توی انگشت نیما کرد و بعد از عسل و بزن برقص رفتیم توی تالار . سریع شنل نگارو ازش گرفتم و گذاشتمش رو دسته صندلی . لباسش خیلی ناز بود . دکلته نباتی . که دامن پفی داشت و دنباله دار . مانتومو از تنم درآوردم و رفتم سمت دی جی و بهش گفتم تا یه آهنگ خوب بذاره . با شروع شدن آهنگی که مد نظرم بود رفتم طرف نگار و نیما و بلند شون کردم تا برقصن . دسته گل نگارو اش گرفتم و پشت سرشون شروع کردم به کل کشیدن . نگار و نیما شروع به رقص کردن . الحق که خوب میرقصیدن . مخصوصا نگار . خودمم رفتم کنارشون و شروع کردم به رقصیدن . امشب خیلی خوشحالم . دوست ندارم امشب خراب بشه ... اصلا هم دوست ندارم .





دیگه پاهام جون نداشتن اینقدر که بپر بپر کرده بودم . تا میخواستم برم بشینم همه میومدن سمتم و بلندم میکردن . خداروشکر که حداقل الانو میتونم استراحت کنم . ولی بازم سر پا ایستادم . نگام افتاد به علی . لیوان تو دستش بود و ایستاده بود یه گوشه .





چی داره میخوره ؟





من از کجا باید بدونم که آقا چی داره میخوره ؟





اصلا به من چه ربطی داره ؟؟





همونطور که داشتم فکر میکردم یه قاشق ژله خوردم . اووووم ژله خوبی بود . یکم دیگه هم خوردم .





- پخخخخخخخخخخخخخخ





جیغ کشیدم بشقاب از دستم افتاد و باعث شد پایین لباسم کثیف بشه سریع برگشتم عقب تا ببینم کیه که با دو تا چشم میشی مواج شدم و یه لبخند گل و گشاد که فقط مختص به یه نفر بود . دختر عمه ی شوخ و شیطونم . با عصبانیت نگاهش کردم و گفتم :





این چه کاریه ؟





- هیچی میخواستم یکم بخندیم .





- خیلیم خندیدیم .






romangram.com | @romangram_com