#یک_دقیقه_یلدایم_باش_پارت_41

_ستاره اعصاب ندارم قطع می کنما...!

تند تند گفت:

_باشه بابا...فهمیدیم آمپر سوزوندی...دوربینتو پَر دادم...

خیلی مزخرفه که همزمان هم خوشحال بشی هم ناراحت!حال من دقیقا همین بود.

_چقدر بردنش حالا؟

_یک و هشتصد...

از شدت تعجب سریع سر جام نشستم چشمامو گرد کردم و با بهت و ناباوری گفتم:

_دروغ می گی!

خنده ی کوتاهی کرد:

_حاضرم به جون خودت و نگین قسم بخورم که الان چشمات اندازه ی گردو شده...از این گردو بدون مغزا...

_مسخره...جدی گفتی یا نه؟

_آره بابا...قیمتا کشیده بالا...منم تا تنور داغ بود دوربین تورو چسبوندم...صبح برات کارت به کارتش می کنم...

_بابا دمت گرم...پول لازم بودم...

_خب دیگه...من برم کاری نداری؟

دوباره دراز کشیدم سرجام:

_نه قوربونت...خداحافظت...

_خداحافظ بی اعصاب جان...

با یه لبخند از ته دل گوشیو قطع کردم و چشمامو روی هم گذاشتم.

شکرت خدایا !

***






romangram.com | @romangram_com