#یک_دقیقه_یلدایم_باش_پارت_23

رفتم سمتش و سرفه ای کردم تا متوجهم بشه.

نگاهم کرد و گفت:

_سلام،می تونم کمکتون کنم؟

لبخند کمرنگی زدم:

_سلام...راستش دنبال یه دوربین خوب و دست دومم.

یه برق شادی توی چشماش نشست!

دوربینی که دستش بود و نشونم داد:

_اتفاقا اینو پیش پای شما،دوستم گذاشتن پیشم برای فروش!دوربین خوبیم هست و..

و شروع کرد از ویژگیاش گفتن.

بی حوصله گفتم:

_قیمتش؟

_ واللّه چون دست دومه،نصف یه دوربین نو پولشه.

_دوربین نو چقدر؟

_حدودا یک ‌و هشتصد!

کارت عابرمو از توی کیف پولم درآوردو گفتم:

_پس لطف کنید یک و هشتصد از این کارت بکشید!

با تعجب نگاهم کرد:

_مگه دوربین دست دوم نمی خواید؟

_چرا همینو می برم!

_پس..

_شما فکر کنید می خوام به دوستتون کمک کنم وَ..

کنجکاو شد:


romangram.com | @romangram_com