#پانزده_سال_کابوس_پارت_92

لئون:هیچی خانوم حسودلوئیز...

ایدا:ترمز کن ترمزکن...به من میگی حسود واقعا که فکرت مسموم و خرابه!

منم که ازاینکه لج ایدا رو واسه اولین بار در بیارم لذت میبردم!

لئون:دیدمت از سرت دود بلند شده بود که هلنارو گرفته بودم!

ایدا:نخیر میگم که فکرت مسمومه من اصلا به تو توجهی نداشتم!به منم ربطی نداره که چیکار میکنی چیکار نمیکنی!

ازاونجا بود که جدال منو ایدا مثل همیشه فوران کرد!......

****************

جیل****

چشاموباز کردم...حدس زدم از تکونایی که میخورم باید تو هلی کوپتر باشیم!

نور چشامو میزد به سختی چشامو باز کردم.....

ـ:داره بهوش میاد...بالاخره بیدار شد!

چشمم به کلر افتاد...از دیدنش تعجب کردم اون اینجا چیکار میکرد!


romangram.com | @romangram_com