#پانزده_سال_کابوس_پارت_73
دیدم هرچی دری وریه داره نثار وسلر میکنه این دفه مردنم حتمیه چون بدست وسلر میمیرم با این حرفایی که لئون بهش زد منم اگه جاش بودم طرفمو میکشتم!
گوشیو ازش گرفتم قطع کردم!
ایدا:بسه لئون اینا چیه میگی همینو میخواستی آره اگه پیدام کنه مردنم حتمیه!
لئون:توکه تنها جایی نمیری بامنی یعنی دیگه نمیزارم جایی بری به اندازه کافی اینورو اونور بودی!
از وقتی که لئون و دیدم یه ذره از علاقه اش به من کم نشده بود وهمین تسکینم میداد ولی با اینکه خیلی دوسش داشتم کنارش باشم باید میرفتم نمیخواستم اونو درگیر بازی کنم .
ایدا:لئون باید برم وگرنه...
لئون:وگرنه چی...هان؟ وگرنه چی نمیخوام از دستت بدم خیلی بی معرفتی کم تو دانشگاهو مرکز آموزشی اذیتم کردی که النم داری به لجبازیات ادامه میدی!
بایاد خاطرات اون دوره ناخودآگاه خنده ام گرفت لئون هم بی اختیار خندید اونقدر خندیدیم که رودهبر شدیم بیچاره لوئیزالان میگفت اینازده به سرشون!
ایدا:لئون یادته اونروز از درخت بالا رفتم چوب کندم باهاش هم شیشه ماشین استادو شکوندم هم با تیزیش لاستیک ماشینو پنچر کردم؟!
لئون:خیلی بی پروا بودی هرچی بهت گفتم نکن گوشت بدهکار نبود تازه مدرسه هم که خیلی اذیت میکردی چقدر حرصم دادی از مدرسه تاحالاجوون مرگ نشدم خیلیه!
یهو لئون بغلم کرد...جاخوردم ولی آغوش گرمشو دوس داشتم
ایدا:لئون خواهش میکنم این دفه هم به حرفم گوش کن باید مدرک پیدا کنم تازه تو با کریس میخوای ملاقات کنی اگه منو ببینه ولم نمیکنه باید مدرک بیشتری جمع کنم با اینکه هیچ وقت تا الان توزندگیم ازکسی خواهش نکردم ولی الان خواهش میکنم بزار برم ...!
romangram.com | @romangram_com