#پانزده_سال_کابوس_پارت_67

کرازر:پس دستته آره منکه میدونم دسته توئه!

ایدا:دونستن یا ندونستن تو اصلا مهم نیس!

داشتم از میدون اسلی خارج میشدم که !

کرازر:صبر کن خانوم کوچولو کارت دارم!

یه سیلی محکم نثارش کردم چون میدونستم عوضی چیکارم داره !

ایدا:بهت اجازه نمیدم با من اینطور صحبت کنی برو به هر عوضی که میخوای راپورتمو بده!

کرازر:کار سیلی که بهم زدیو جبران میکنم بعدا میبینمت ایداوانگ!

ایدا:چراکه نه حتما!

*****

بعد از ملاقات با کرازر لوئیزو ملاقات کردم که بعداز گفتن اون سه تا برگه مهروموم شده فرستادمش تو اون کلبه.... قیافه جذابی داشت صورتش گرد بود موهاشم لخت بود ویه کمیشم تو پیشونیش ریخته بود رنگ موهاش نزدیک طلایی بود ولی طلایی کثیف بودالبته تیره پوستش سفید

بود,نه اونقدر سفید ولی تیره هم نبود بینی ولباشم متوسط بود چشای آبی داشت تقریبا نیلی رنگ بوددر کل جذابو زیبا بود..!

******


romangram.com | @romangram_com