#پانزده_سال_کابوس_پارت_64

لوئیز:تو کی هستی؟!اینجا دیگه کدوم گورستونیه؟!

ایدا:تو اول بگو کدوم گورستونی تشریف میبرید خودم میبرمت چالت میکنم

لوئیز:دنبال آلبرت عوضیم !که هرچی میکشم از دست اونه

ایدا:من مجانی واسه کسی کار نمیکنم نجاتت دادم باید جبران کنی!

لوئیز:برو بابا دلت خوشه!

یهو دیدم یه چاقو اومد زیر گلوم...!

ایدا:واسه من کشتن تو مثه آب خوردنه هیچ احدی هم نمیفهمه فهمیدی یا یه جور دیگه حالیت کنم!

لوئیز:ب...با..باشه بابا میتونیم باهم حرف بزنیم تو منو نجات دادی منم یه کاری واست میکنم...معامله خوبیه!

ایدا:آفرین حالا شد ولی خوب تونستی پدر نمسیسو دربیاری معلومه خیلی زرنگی از پسش برمیای!

چاقورو آروم از زیر گردنم برداشت ..!

ایدا:خوب گوشاتو باز کن ببین چی بهت میگم

لوئیز:هوی حواست باشه ها من نوکرت نیستم همین الانم میتونم ولت کنم برم چون از پسش برمیام ولی هر چیزی حدو مرزی داره درس صحبت کن فهمیدی؟


romangram.com | @romangram_com