#پانزده_سال_کابوس_پارت_51
سری درو باز کردم و داخل اتاقش شدم چقدر شلوغ بود باید کلی وقت میذاشتم تا اون مدارکارو پیدا کنم...!
اول سراغ بایگانی رفتم...نه اونجا نبایدباشه این مدارکا امنیتیه باید یه جای خاص باشه به اطراف نگا کردم ...سه تا میز کوچیک مثه میز تلفن گوشه های اتاق بود که روی هر کدوم یه اهرم بود ...رفتم رو یکی از اونا رو نگاه کردم عکس بال یه پرنده بود همینکه دستمو رو میز گذاشتم یه دکمه
فرو رفت داخل میز...وا...این چی بود دیگه بالای اتاق یه پرژکتور قرارداشت که وقتی اون دکمه فرو رفت عکس یه پرنده ظاهر شد دقت که کردم بالش شبیه عکس رو اهرم بود فوری روی سه تا میز اهرمارو چرخوندم وشکل پرندرو درس کردم قاب عکسی که رو دیوار بود افتادو یه گاو صندوق
بازشده ازش بیرون اومد .
داخل گاوصندوق همه مدارکا بود سریع همه رو برداشتم...
هنوزم اون لحظه رو کامل به یاد دارم........
************
فینکس:آفرین معلومه که هم مهارتشو داری هم استعداد..عالی بود.
جیل:مرسی ممنون راستی چرا سارا نیومد؟
فینکس:کار داشت راستی خوشم نمیاد منو فینکس صدام کنی کل صدام کنی راحت ترم
یه جوری شدم لهنش خیلی چندش آور بود مرتیکه عوضی حیف که بابای ساراست وگرنه حالیش میکردم!
فینکس:کجایی دختر توباغ نیستیا؟
romangram.com | @romangram_com