#پانزده_سال_کابوس_پارت_52
جیل:ه..هیچی ببخشید آقای فینکس یهو حواسم پرت شد!
فینکس:باز که به فامیلیم صدام کردی ببین اگه بخوای با اسم صدام نکنی کلامون میره تو هما که گفتم که کل صدام کن!
پس بگو واسه چی سارا رو نیورد واسه راحتی خودش ...مرتیکه عوضی حالا فهمیدم چه نا مردیه!
جیل:آقای فینکس دیگه بهتره من برم امروز به اندازه ی کافی تمرین کردیم!
به حرفم توجهی نکردو به طرفم اومد!
از پشت کامل بهم چسبیده بود طوری دستامو گرفت که ناخودآگاه ماشه رو کشیدم بعدش سریع ازش فاصله گرفتم ...عوضی حالم ازش بهم خورد مرتیکه نفهم بیشعور....!
فینکس:چی کار میکنی جیل؟ امروز یه جوری شدیا!
منم که از عصبانیت قرمز شده بودم گفتم:من حالم خوبه ولی مثل اینکه شما حالتون زیاد خوب نیست درضمن آقای فینکس بار آخرت باشه که منو به این اسم صدا میکنی؟واسه امروز کافیه !
اسلحه رو گذاشتم واومدم به سمت دفتر پدرم ترجیح داده بودم مکان تمرین پدرمو که طبقه پائین بود تمرین کنم .!
بدون در زدن وارد شدم و خودمو پرت کردم رو مبل !
آدام:جیل صد بار بهت گفتم بدون در زدن وارد نشو عین مامانتی دیگه هنوز نتونستم اخلاقتو عوض کنم!
جیل: این حرفا رو ول کن بابا..! میشه مربی تیراندایمو عوض کنی؟
romangram.com | @romangram_com