#پانزده_سال_کابوس_پارت_46
آلبرت:تو بامن ازذواج میکنی یعنی مجبوری فهمیدی؟!
ایدا:خفه شوووو...! هرزه منو تا اینجا کشوندی که این اراجیفو بهم بگی !
آلبرت: حرص نخور خانوم کوچولو میدونی که اگه به حرفام گوش نکنی چی میشه
قهقهه هی سرداد
ایدا:هر غلطی میخوای بکنی بکن من ایدا وانگم عمرا به حرفات گوش بدم حالام گورتو گم کن هریییی!
آلبرت :خواهیم دید!
******************
ایدا:حالا فهمیدی واسه چی دنبالشم بعداز جواب من آلبرت کاری کرد که پدرمو تبعید کنن چون پلیس بود بابامو فرستادن جایی که نه من نه مادرمو داییم دیگه هیچ خبری ازشون نداشتیم آخرشم خانوادمو به خاطر اون بی همه چیز ازدست دادم!ازاون موقع مثه سنگ شدم دیگه دلم واسه
هیچ کسی نمیسوزه خشک شدم و تصمیم گرفتم واسه خودم کار کنمو همه رو سر کار بزارم یه نمونشم وسلر بدبخت که فک میکنه من طبق نقشه هاش پیش میرم
لئون:آروم باش نگگران نباش من اون عوضیو میکشم!
ایدا:نه نمیخوام تو قاطی شی برگرد لئون!
دادزدم..!
romangram.com | @romangram_com