#پانزده_سال_کابوس_پارت_45

اثبات بی گناهیم.

لئون:واسه چی این کارا رو باتو کرده بیخودی که کاری نمیکنه!

ایدا:نمیتونم بگم...! اصرار نکن!

لئون:اصرار نمیکنم چون مجبوری بگی!

ایدا:لئون بسه نمیگم چرا اینقدر پافشاری میکنی نمیخوام تورم وارد این بازی کنم!

ایداداشت با ناراحتی کلیسا رو ترک میکرد که ...!

لئون:یادته بهم قول دادی همیشه همه اتفاقاتیو که واست بیفته بهم بگی! یادته!

ایدا وایساد...

ایدا:من خودمم نمیتونم نجات بدم اگه توام وارد این بازی کنم توهم با من غرق میشی !پس اصرارنکن!

لئون دستشو گرفت:بگو...!

ایدا: میخوای بدونی باشه بهت میگم آلبرت بهم درخواست ازدواج داد خوب اون روزویادمه ...!

************************


romangram.com | @romangram_com