#پانزده_سال_کابوس_پارت_41

لئون:حتما خداحافظ..

بعد از خداحافظی با کلر به سرعت با هلی کوپتر به راکفورت حرکت کردم.......!

*********

بعد از چند ساعت به جزیره رسیدم ...نسبت به قبل خیلی فرق کرده بود آلبرت حسابی اونجارو تغیر داده بود احتمالا فعلا اولین کسیم که به جزیره رسیدم ...خودمو به ناحیه غربی جزیره رسوندم همه فضا های اونجا شبیه به کلیسا بود ...باید با هانی گن تماس میگرفتم ....

لئون:هانی گن سلام من به جزیره رسیدم الانم ناحیه غربی جزیره ام حالا باید کجا برم اینجا همش کلیساش من نمیدونم دقیقا کجا باید برم!

هانی گن: خداروشکر سالم رسیدی چر اینقدر دیرکردی ؟

لئون:این جواب سئوالم بود؟

هانی گن:باشه بابا! ببین اونجا جمعا پنج تا کلیسا وجود داره تو باید بری کلیسای سومی که اولین کلیساست !

لئون:اگه اولین کلیساست پس چرا سومیه؟

هانی گن:چون که سومین کلیسا ست که ساخته شده ,اولین کلیسا وسطیه حالا متوجه شدی ؟

لئون:آره فعلا !

وارد همون کلیسایی شدم که هانی گن گفت وارد که شدم مورچه پر نمیزد همه چی اونجا بود ولی هیچ کسی نبود همین طوری که مشغول دیدزدن اونجا بودم یه اسلحه پشت سرم گذاشته شد...!


romangram.com | @romangram_com