#پانزده_سال_کابوس_پارت_42

ـ:دستاتو بزار پشت سرت طوری که بتونم ببینمشون زود باش!

لئون:ولی من اصلا عادت ندارم به حرف خانوما گوش کنم !

ـ:تا بهت شلیک نکردم دستاتو ببر بالامنم عادت ندارم به مردا اهمیت بدم حتی یه زره پس اگه نمیخوای بمیری دستاتو ببر بالا!

این دیگه از کجا پیداش شد ...به سرعت چاقومو در آوردم و به طرفش خیز برداشتم ولی به سرعت جاخالی داد...ولی من زرنگ تر بودم زودی گرفتمش ودستاشو تو دستام قفل کردم ...خوب که دقت کردم دیدم ایداست...درس میبینم...چن بار پلک زدم...آره همونه ...موهای مشکی لخت,

صورت بین گردو

کشیده, پوست سفید, چشای طوسی و بینی متناسب ,لبای قلوه ای !

لئون:ایدا تو اینجا چی کار میکنی میدونی چن وقته ندیدمت؟

ایدا:لئون..!فکر نمیکردم تورو اینجا ببینم حالا چی شده که اینجا اومدی؟!

لئون:این سئوالو من باید ازت بپرسم ,همیشه عادت داری بی اراده به کسی حمله کنی؟

ایدا:تو بهم حمله کردی!

لئون:میخواستی اسلحتو پشتم نذاری !چن وقته اینجایی؟

ایدا:دوهفته ای میشه اومدم تو واسه چی اینجایی؟


romangram.com | @romangram_com