#پانزده_سال_کابوس_پارت_33

لئون**************

دختره دیوونه باید برم دنبالش

_:قربان نمیاین سوارشین حرکت کنیم؟

لئون:نه تو همین جا باش تا من بیام فعلا…

سریع سوار ماشین شدمو مثه برق به سمت دفتر رئیس جمهور رفتم ولی.. چرا جیل خواست بره دفتر پذرش که اینجا نبود؟ دیگه مطمئن شده بودم که جیل تاالان دروغ گفته اون دختر خود رئیس جمهوره سرعتمو بیشتر کردم باید زود میرسیدم !

............

وارد دفتر شدم ...باصحنه ای که پیش روم دیدم داشتم شاخ در می آوردم رئیس جمهور چرا این طوری شده چه بلایی سرش اومده...میخواست بهجیل حمله کنه...

***************

جیل******

با بغض به صورت بابا نگاه کردم ولی اون دیگه منو نمی شناخت از دیدن لئون تعجب نکردم میدونستم دنبالم میاد .

لئون اسلحه شو در آوردوآماده باش قرار گرفت

جیل:نه... هیچ کاری نکن لئون خواهش میکنم ....برو بیرون! مگه کری باتوام


romangram.com | @romangram_com