#پانزده_سال_کابوس_پارت_31

لئون:پ میکنی یا خودم از هلی کوپتر پرتت کنم پائین!

باعصبانیت فرمو گفتم پرش کردم حالا اسم پدر من از کدوم گوری بیارم آخه ,اینکه نمیدونه من کیم ..باکلی فکر فرمو پر کردم وهرچی چرت بود توش نوشتم ...فرمو دادم بهش سریع نگاه کرد دیدم از تعجب داره شاخ در میاره!وا دیوونس اینم.

لئون:تو واقعا شیش تا خواهر برادر داری ؟

خودمم از چییزایی که تو فرم نوشته بودم داشتم شاخ در میاوردم واسه اینکه جلوی خندمو بگیرم فقط سرمو تکون دادم.

لئون:اونا چن سالشونه؟

وایییییی! خدا الانه که دیگه بفهمه خداکنه موبایلش زنگ بزنه...صدای زنگ موبایلم دراومد کاشکی میگفتم کاش موبایل خودم زنگ بزنه که برعکسش موبایل اون زنگ بخوره والله به خدا اینجا همه چی برعکسه!

موبایلمو از تو کیفم درآوردم و بادیدن عکس بابام چشام چهار تاشد سریع جواب دادم

جیل:سلام بابا خوبی ؟چه خبر مامان وداداشا خوبن مخصوصا گفتم که لئون شک نکنه

بابا:سلام بابا خوبی ؟خوب گوش کن جیل باید بهم یه قولی بدی؟

صداش خیلی گرقته بود

.

جیل:بابا چی شده چرا صدات اینطوریه؟


romangram.com | @romangram_com