#پانزده_سال_کابوس_پارت_30

جیل: نه من پیش وسکر کار میکردم اون تویه قسمت دیگه بود فقط از دور دیده بودمش

کلر:تو باوسکر همکاری میکردی؟

باناراحتی سرمو تکون دادم

جیل:ولی باورکن نمیدونستم آلبرت چه عوضیه وگرنه هیچ وقت باهاش همکاری نمیکردم!

لئون:آره کلر جیل راس میگه اون ناخواسته اینکارو کرد!

کلر به طرف من اومدو دستشو روشونم گذاشتوگفت: معلومه که باور میکنم اتفاقیه که افتاده !

بعد همدیگرو بغل کردیمو رفتم رانی رو طوری که بیدار نشه بوسش کردم وازچادر بیرون اومدیم!

تو هلی کوپتر نشستیم و من همش توفکر آلبرت لعنتی بودم اگه میدونستم داره چه غلطی میکنه پامو میکشیدم کنار.

لئون:بیا این فرمو پرکن!

جیل: واسه چی؟

لئون:وقتی یه کاری میگم انجام بده نه اینکه هی سئوال کنی زد باش پرش کن!

جیل:نچ! پرش نمیکنم باید بدونم واسه چی میخوای؟


romangram.com | @romangram_com