#پانزده_سال_کابوس_پارت_28
دیدم هنوز هیچ خبری نشده تصمیم گرفتم خودم برم بیرون یه سرو گوشی آب بدم تاخواستم برم رانی با گریه دستمو گرفت!
کلر: آروم باش عزیزم میرم زود برمیگردم !
رانی:نه خاله توروخدا نرو اگه بری دیگه نمیای ...بابامم موقعی که میخواست بره گفت که میخواد بره کمک مامانم ولی نیومد مامانمم نیومد توهم بری نمیای خاله!
دلم براش ریش شد این بچه چقدر زجرکشیده!
کلر: نه عزیزم من میام بهت قول میدم باشه؟
چشمک بهش زدمو بوسش کردم... ازاتاق این سناتور قلابیه بیرون اومدم یه چتر فقط دستم بود ... واقعا که این سناتور یه سلاحم نداره آخه این چتر چی داره که من بخوام ازش استفاده کنم!
یه صدایی شنیدم صدای راه رفتن یه نفرو شنیدم !
کلر: کی اونجاس؟
*********************
جیل*****
جیل:پس قضیه اینطور بوده؟
کلر:آره دیگه اینم از سفرمون خیر سرم پاشدم بیام تفریح کنم اومدم از دماغم دراومد!
romangram.com | @romangram_com